ســانــدرا
۴۶ پست
زن
۱۳۰۰/۰۹/۲۸
خواب آلود
فوق ليسانس
دین اسلام
ايران
فـوتبــال _ ایتــالیــا _ بـوچلـــی _ داریـــوش _ چــاوشــی

تصاویر اخیر

بازنشر کرده است.
چه شـوقی دارم امشب
خـدا پشت در، ایستـاده
دنبال زنگ واحـدِ مـا می گردد
با این که گفته بودم واحد یک اما ...
دوست دارم اشتباهی همه ی زنگ ها را بزند
همسایه ها همه بیرون بیایند
و خــدا اسم مـرا
رو به تک تک پنجـره ها تکـرار کند
و فردا صبح، هر که پرسید خــدا با شما چه کاری داشت؟
بگویم
فــامیـلیــم ...✨❤️✨
مشاهده ۱۰ دیدگاه ارسالی ...
  • ســانــدرا

    خوب من که گفتم معین پاکه. تو توهم زدی
    حالا کفتر معین کاکلی بوده .
    کلا دوروبریات همه نا اهل هستن. مواظب خودت باش


    شایدم معیــن کفترش روپایی میزده میخواسته ببره، نشونش بده

بازنشر کرده است.
تا یه سِنـی
دلت می‌خواد یکیـو داشته باشی که پیشت باشه،
که پایه باشه،
که درکت کنه،
که بتونی ساعت‌ها کنارش بدون نگرانی از چیزی حرف بزنی،
از اون سن به بعد،
دیگه حوصله‌ی پیدا کردن هیچکس و نداری ...
ترجیح میدی با خـودت تنهــا بمونی و ...
سکـوت باشه و سکـوت .
بازی زندگی و
اونایی می‌بَرن که تو همون سن آدمشونو پیدا کردن 🥺 💖

.
بازنشر کرده است.
آدمهــای دل پـاک
بـزرگتـــرین نقطـه ضعفـی که دارن
اینه که ...
فکــر میکنن اطـرافیـانشـونم
مثـل خـودشـونن ...
❤️‍💔
.
بازنشر کرده است.
چشــم هــایـت
مثــل غـــزلـی سـت کـه
مـــولانـــا ســـروده بـاشـــد و ...
چــــاووشــی بخـــوانــد .

.
بازنشر کرده است.
آدم بعضی وقتها از بــدیِ بقیه، عـذاب نمیکشــه !

بلکــه ازخوبی خودش برای آدمهـای بـدی‌‌‌‌ که، لیــاقتــش و نداشتنـد،
عـذاب میکشــه .

.
مشاهده ۸ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
چه دنیـــای عجیبـی است!
مـن اصـلا کاری به هیچـــکس نـدارم
امـا همیـن بـی آزار بـودن مـن،
و با خــودم بـودن، باعث می شـود که
همـه دربـاره ام کنجــکاو شــونـد ...

" فــروغ فـرخــــزاد "
.
بازنشر کرده است.
این روزگار بـد کرده، با قلبــم

کم بوده از این زندگی، سهمـم

دلیــل می بافـم برای عــــشق

بـرای چیـــزی که نمـی فهمــم

از آدمـــای شهــر بیــــزارم

چون با یکی شون خاطــره دارم

به مـن نگو با عــشق بی رحمـــی

مـن زخــم دارم ، ... تـو نمی فهمـی
.
بازنشر کرده است.
به مــــادرم بگیــن
هنــوز خنـــده هاش رو سَر جَهـــازِشـن
به مــــادرم بگیــن
هنــوز گـــریـه هاش تو جا نمــــازشــن
به مــــادرم بگیــن ...

روحـت قــریــــن آرامــــــش
تقدیم به مـــــادران آسمـــانــی
.
مشاهده ۹ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
آنقَدَر وسوسه دارم بنویسم که نگو …
تـو کجایی پــــدرم…؟!

آنقَدَر حسرت دیدار تو دارم که نگو …
بسکه دلتنگ تو ام ،از سر شب تا حالا…

آنقَدَر بوسه به تصویر تو دادم که نگو …
جانِ من حرف بزن!
امر بفرما پـــدرم .

آنقَدَر گوش به فرمان تو هستم که نگو …
کوچه پس کوچه ی این شهر پر از تنهاییست

آنقَدَر بی تو در این شهر غریبم که نگو …
پــــدر ای یاد تو آرامش من…!

امشب از کوچه ی دلتنگیِ من میگُذری؟!
جانِ من زود بیا،
بغلم کن پـــدرم…!

آنقَدَر حسرت آغوش تــو دارم که نگو …
به خدا دلتنگم!
رو به رویم بِنِشینی کافیست

آنقَدر خاک کف پای تو هستم که نگو ...
همه دنیا به کنار…
گرچه از دور ولی، من تو را میبوسم

یـادت گـــرامی ، روحت شــاد
تقدیم به پــــدران آسمـــــانـی
.
بازنشر کرده است.
بازنشر کرده است.
چقدر زیبا شاملــو
تفاوت "عاشق" و "معشوق" رو
در یکی از نامه هایش به آیــدا بیان میکنه:

برای چه او به قـدر مـن، شـوق و نیـاز عاشقــانـه نداشت؟؟

برای آنکه او "معشــوق" است نه "عـاشــق"
.
بازنشر کرده است.
یک شـب‌هایی بایـد زیــاده‌روی کــرد!!

در مستــی،
در غــم،
در دوسـت داشتــن؛
در هر آن‌چه که همیشه محتاط بوده‌ای ...

یوستین‌ گوردر

.
بازنشر کرده است.
وقتی ڪسی دل ڪند و رفت

حتی اگه تمام زندگیت پــر باشه از ردِ پاش ...

باید بزاری بــره !

چون دیگه دلــش با تــو نیست ...
مشاهده ۴ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
من معلّـم هستم
زندگی ، پشت نگاهم جاریست
سرزمین کلمات ، تحت فرمان منست
قاصدک های لبانم هر روز سبزه ی نام خدا را به جهان می بخشد

من معلّــم هستم
گرچه بر گونه ی من سرخی سیلی صد درد ، درخشش دارد
آخرین دغدغه هایم اینست :
نکند حرف مرا هیچ کس امروز نفهمید اصلاً؟
نکند حرفی ماند؟
نکند مجهولی روی رخساره ی تن سوخته ی تخته سیاه جا مانده ست؟

من معلّــم هستم
هر شب از آينه ها می‌پرسم :
به کدامين شيوه؟
وسعت ِيادِ خدا را
بکشانم به کلاس؟
بچه ها را ببرم تا لب ِدرياچه یِ عشق؟
غرق ِدریایِ تفکّر بکنم؟
با تبسّم يا اخم؟
با یکی بود و نبود، زیر یک طاق کبود؟
یا کلاغی که به خانه نرسید؟
قصّه گویی بکنم؟
تک به تک یا با جمع؟
بدوم یا آرام ؟

من معلّــم هستم
نيمکت ها نفس گرم ِقدم‌هایِ مرا می‌فهمند
بال هایِ قلم و تخته سياه
رمز ِپرواز ِمرا می‌دانند
سيب ها دست ِمرا می‌خوانند....

من معلّــم هستم
درد ِفهميدن و فهماندن و مفهوم شدن
همگی مال من است....

🦋 فـریـــدون مشیــــــری 🦋
.
بازنشر کرده است.
روزگـــار عوض شد
مثل دفتـــرهای قدیمــی بودیـم
دو بـه دو باهـم
هرکــدام را کـه میکندند ...
آن یکی هـم کنــــده میشــد !

حالا سیـمـــی مان کردنـد
که با رفتـن دیگـری ؛
کَــکِ مــان هـم نَگــزد ... 💔