(。⁠◕⁠م ر ی م◕⁠。⁠)
۱,۱۹۳ پست
۷۷ دنبال‌کننده
۳,۱۸۹ امتیاز
زن، متاهل
۱۳۵۶/۰۵/۲۷
ديپلم
دین اسلام
ايران، آذربايجان شرقي
شعر

تصاویر اخیر

بازنشر کرده است.
‌عَلَیْکَ‌یٰامُعین‌الضُّعَفاء✋

دلم بود و حرم بود و امامم بود و تنهایی..
حرم قبله، حرم کعبه، عجب احرام زیبایی...

دو رکعت گریه سر کردم،
دو رکعت خاک گل کردم...
دو رکعت با تمام سنگ هایش دردودل کردم...

لباس اشک آماده،
سرم از شرم افتاده...
همیشه سنگ فرش او برایم مهر و سجاده...
زیارت نامه می خواندم،
دلم گرم زیارت شد...
نگاهم خورد بر قبرش، نمی دانم جسارت شد؟

به پای پنجره فولاد، دل روی دل افتاده...
گذار کشتی طوفان زده، بر ساحل افتاده...
نفس پشت نفس،
ایوان به ایوان سیر می کردم...
گلاب چشم هایم را برایش خیر می کردم...

بیا پیراهنم بو کن، هنوز عطر حرم دارد...
فقط ایوان و سقاخانه و یک صحن کم دارد...

دلم آهو،
دلم از او،
دلم مشغول گفت و گو...
بزن نی زن
به نام او،

✨بگو "یا ضامن آهو"...✨

اميدوارم در اين روز معنوي لطفشون شامل حال همگي ما شود
🙏🏻♥️
گریه هایت را به روی شانه های من بریز

قله ها جای حضور ابرهای بی کس است


شراب چشم‌های تو
مرا خواهد گرفت از من ...

اگر پیمانه‌ای از آن به
چشمانم بنوشانی ...

♥️
کیستم من؟‏ پای تا سر نسخه ای از زلفِ او

‏تیره روزی بی قرار، آشفته حالی، درهمی....

کلیم کاشانی
به بوسهٔ مکررم، به شعرهای در سرم

چه کرده یارِ دورِ من، که مبتلا نمیشود؟

مریم قهرمانلو
بە فکر معجزەای تازە بودم و ناگاە

خدا گرفت بە دست تو امتحان مرا...!

صباغ نو
سرخی سیب نجیبی که مرا عاشق کرد

دلش از دست من و دست نچیدن دق کرد!



تاوان سنگینی در این پاییز پس دادم
وقتی که گل های تنم را نیز پس دادم!

من برگ و بارم را زمانی که چکاوک ها
بر شاخه ام بودند حلق آویز، پس دادم!

ابری سیاهم که بدهکاری به دریا را
با سکه های اشک خود یکریز پس دادم

پیوند با قلب سیاه شهرتان، هرگز ...!
این نسخه را در لحظه ی تجویز،پس دادم

حتی حساب قهوه ای را که ننوشیدم
در کافه هاتان بر سر ِ هر میز پس دادم!

مزد مترسک بودنم را داده اید اما
امروز با سودش سر جالیز، پس دادم!

ای زندگی ! مُردم ولی در خاطرت باشد
من سهم خود را بابت هر چیز، پس دادم...

به هر کوره راهی مرو... راه نیست
فریب جهان نقش دلخواه نیست

ببین  تاج شاهی که در موزه هاست
بجا مانده صد تاج و یک شاه نیست



و پایان این قصه جز  آه   نیست.. 🌹
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
مرا بیچاره می سازد یقیناً همسرم زهرا

اگر او ترک شیراز است و بی‌حال و کمی خسته
ولی این ترک تبریز است و در جا می درد ما را

اقای شکری
چنگ بر پیراهن یوسف بزن دیوانه وار

ای زلیخا عشق اگر رسوا نسازد عشق نیست!



اینجا زیادی احساساتیه شما جدی نگیر!
مشاهده ۹ دیدگاه ارسالی ...
منم آن مُصیبتی که
به دلِ توُ وارد آمد،

که فقط امیدوارم
غــــــمِ آخرِ تو باشم!

مشاهده ۳ دیدگاه ارسالی ...
خنده هایت بهترین آوای دنیای من است
ساز دنیای دلم کوک است با لبخند تو!

(راز)

شهاب زر نکشیدی شب سیاهم را
گلی به سر نزدی آفتاب و ماهم را

پرنده‌ای که به نام تو بود از لب من
پرید و برد به همراه خود نگاهم را

رسیده و نرسیده به اوج سوزاندی
به هرم صاعقه‌ای بال مرغ آهم را

بهار را به تمامی ندیده غارت کرد
سموم فتنه به ناگه گل و گیاهم را

مسیر خفته چنان در غبار آتش و دود
که گم کند دلم و دیده راه و چاهم را

به هر طریق که رفتم غم تو پیشاپیش
کمین گرفته و بر بسته بود راهم را

تمام عمر به رنج و شکنجه محکومم
که می‌دهم همه تاوان اشتباهم را

♥️
خیرے ندیدم از هیجانی بہ نام "عشق"

یڪ عمر "شعر" بود کہ دست مرا ڪَرفت!

♥️
چندیست عاشقانه قلم میزند دلم
از ماجرای چشم تو دم میزند دلم

نام تو از شبی که به رگ‌های من دوید
یک در میان برای خودم میزند دلم

این را که مردمان ضربان نام کرده‌اند
دست خوشی است بر سر غم میزند دلم

روزی هزار بار ورق‌های کهنه را
مشتاق و بی قرار به‌هم میزند دلم

هر جا به سبز خاطره‌های تو می‌رسد
انگار در بهشت قدم میزند دلم

یک شب به خنده گفت چرا داد میزنی
انقدر هی نگو دلم ... میزند دلم

حرفش ادامه داشت که بی اختیار من
گفتم عزیز من چه کنم ... میزند دلم

آرام برد گوش مرا روی سینه‌اش
دیدم چنین که اوست چه کم میزند دلم

دیدم دراین قمار دل او برنده است
دیدم فقط به قدر عدم میزند دلم

♥️

‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎