چامه

گفتمــــش اے دل بیا با شعر مشغولت کنم گفت بے عشــــق  اگر  شعر .. بیشتر

چامه
شعر و ادبیات
۶,۷۱۵ پست
۱۱۸ مشترک
۴۲ پسند
عمومی

رتبه گروه

مبنای تعداد کاربر رتبه ۲۷
مبنای تعداد هوادار رتبه ۳۲
مبنای تعداد ارسال رتبه ۲۱
چون طالب مهرت شدم ای شوخ سیه چشم
از من تو رمیدی و چنین ناز چه کردی
جهان یک آهِ کوتاهست،بگذار آخرین دَم را،
گلی در کف،می در جام وُ عشقی دربرت باشم.
قصد رفتن مکن ای دوست که با رفتن تو
دل ز ما می رود و نیمه ی جان میماند
بازنشر کرده است.
هزار هزار
توجیهِ زیبا درآستین دارم,
تنها
برای دیدنِ
یک
لحظه ات

میان این همه سنگ دنیا
آنکه گوهر می شود
دو خصلت دارد ...
اول آنکه ....
شفاف است کینه نمی گیرد
دوم آنکه ....
تراشه زندگی راتاب می آورد
سن گزیرسن گؤزلیم غیر ایله من سیز

یوخو گئتمز گؤزومه بیر گئجه سن سیز

اؤزون اینصاف ائله ای سئوگیلی دلبر

هانسی بولبول یاشایار باغ و چمن سیز؟

گل منه ناز ائله مه آی دلی جئیران
او قارا گؤزلرینه اولموشام حیران
چه ساده مادرم عمری خدا عمرت دهد میگفت
‏دعا میکرد در ظاهر ، نمیدانست نفرین است
بیلیسَن عاشیق اُولوپ ، ایش دییَسَن یاشدی گوومان
یارالانمیش کـُونولی ، عشقین اُوخی ساشدی گوومان
اوضاع خیط ِ به گمانم می دونی که عاشق شده و با نیش ِ تیر عشق زخمی شده
سرکلاس استاد گفت
پشت یک مرد موفق یک زن بوده
یکی از بچه ها پرسید
پشت یک زن درمانده و بی پناه چه کسی بوده؟
استاد جوابی نداد وبه بهانه ای کلاس را ترک کرد
اما جوابش را همه می دانستیم
بک نامرد
کسی چه میداند؟
بازنشر کرده است.
داریخماق گوزوندن توکولور گولوم

*الوداع دئمیرم گوروشه جییز

*گئنه بو شهرده اوز اوزه گلیب

ال اله قول قولا اوپوشه جییز
بازنشر کرده است.
زندگی خلاصه ایست از
ناخواسته به دنیا آمدن
ناگهان بزرگ شدن
مخفیانه گریستن
دیوانه وار عشق ورزیدن
و عاقبت در حسرت
آنچه دل میخواهد
و منطق نمیپذیرد، مردن
ای گُلِ باغِ جسم و جان ! مایه ی شادیِ روان !
مـــــاه شبم در آسمان ! نــاز نکن ، کمی بمان
بازنشر کرده است.
قافیه های بلند نگاهت
همیشه در لحظات آخر
به داد بیت های منتظرم میرسد
بازنشر کرده است.
تسڪین
نیابد،
جانِ
من
صد بار اڪَر بینم تـــــــو را
بازنشر کرده است.
عشقت نه سرسری است که از سر به در شود

مهرت نه عارضی است که جای دگر شود

عشق تو در وجودم و مهر تو در دلم

با شیر اندرون شد و با جان به در شود !
مشاهده ۳ دیدگاه ارسالی ...
  • علی سعید

    از شمار دو چشم یک تن کم، وز شمار خرد هزاران بیش

  • علی سعید

    سارقِ شهلا چشمِ دلش
    قاپمو دزدید و
    بانکِ مِهرِ قلبمو زد و
    صندوقچه ی اسرارِ عشقم رو
    با خودش برد!
    حالا من موندم و
    یه مُهر خراب
    تو دستِ زمونه ی بی حساب!