Your browser does not support the video element.
دلخسته و بیمارم من بی تو نمی مانم
آغوش تو را خواهم دور از تو پریشانم
من شاعر چشمانت تو ساقی و مه پاره
از چشم تو می جوشد هر واژه ی اشعارم
من مست وصال تو ای دختر شهر آشوب
تو بوسه طلب کردی با بوسه ستان جانم
من مست و تو بی خانه دور از منی دیوانه
از عشقت چه دیدم تا جان به تو بسپارم
دلدادگی ام بر باد در حسرت یک شب خواب
از جان و سرم سیرم از عشق تو بیزارم
#,محمد_خوش_بین
Your browser does not support the video element.
جان و سر هدیه به تو جانانم
ناله جوشید از نی نالانم
مرغ دل پر زده تا اوج خیال
خوابم و بیدار و میدانم
# محمد_خوش_بین
Your browser does not support the video element.
خلوت
می شود در گوشه ای با شما خلوت کنم
تا که این احساس را با شما قسمت کنم
با جنون از بی کسی مست و با دلبستگی
می گذاری این چنین بوسه بارانت کنم
# محمد_خوش_بین
Your browser does not support the video element.
در سفر عشق نباشد پایان
هم سفر عشق ندارد سامان
گفتم ای عشق بیا همسفرم
بی تو عمریست که من در به درم
زیر باران دل شد پریشان
کرد پیرم غم ها از هجران
منم لیلا تر از لیلای مجنون
مرا پیدا کن از دریای پر خون
به ساحل می روم دریا ندارد
نباشی روز و شب معنا ندارد
منم تابو شکن در شهر آشوب
من آن موجم که ساحل را ندارد
محمد خوش بین
خوانش استاد هوشنگ کاشیلو
Your browser does not support the video element.
در سفر عشق نباشد پایان
هم سفر عشق ندارد سامان
گفتم ای عشق بیا همسفرم
بی تو عمریست که من در به درم
زیر باران دل شد پریشان
کرده پیرم غم ها از هجران
منم لیلا تر از لیلای مجنون
مرا پیدا کن از دریای پر خون
به ساحل می روم دریا ندارد
نباشی روز و شب معنا ندارد
منم تابو شکن در شهر آشوب
من آن موجم که ساحل را ندارد
محمد خوش بین
Your browser does not support the video element.
🍁ای بازی زیبای لبت بسته زبان را🍁
شعر از استاد طریقی
خوانش خوش بین
Your browser does not support the video element.
🍁کاش🍁
شبی که اسمت در خاطرم جان می داد
نگاه مضطربت مرده اش را تکان می داد
به روی دامن سبزت کلاغی افتاد.
چون تنت بوی خبر در آسمان می داد
کاش میشد به پرستو و درخت غمگین هم
خبر از آمدن فصل بهاران میداد
به کجا سر بزنم تا که ببینم در شهر
دختری را که به من خنده ی پنهان می داد
کاش بر عکس تمام قصه های تاریخ
یوسف خبری از خود به کنعان می داد
کاش میشد که تو برگردی تا شعرهم
به غزل مویه ی خود نقطه پایان می داد
محمد خوش بین
Your browser does not support the video element.
یک روز می آید که تو گشتی پشیمان مثل سگ
در سراغم می دوی هر سو هراسان مثل سگ
رد پایم را به هذیان مثل سگ بو می کشی
در سراغم می شوی نالان و گریان مثل سگ
کوچه کوچه کوچه کوچه زیر باران
مثل سگ
عاقبت لِه می شوی بین اتوبان مثل سگ
سعی کردم دور باشم از تو اما می گرفت
چشم هایت پاچه ی دل دور از جان مثل سگ
تا میان جمع می شد صحبت از زیبایی ات
از حسادت می فشردم لب به دندان مثل سگ
گرچه از چشم تو افتادم به لطف دوستان
من وفادار بودم به قرآن مثل سگ
ای درخت گل نشد بر شاخه هایت پر کشم
پارس می کردند اطرافت رقیبان مثل سگ
حرف رفتن شد میان ما و گفتم خب برو
حال پشیمانی پشیمانی پشیمان مثل سگ
خوش بین
کبوتری غریبم که دور از آشیانم
دیگر تو را ندارم شب پیش تو بمانم
کاش میشد دوباره در دامت بیفتم
با بال های خسته در اوج آسمانم
محمد خوش بین
Your browser does not support the video element.
گلایه نامه ها از تو نوشتم
کمی گنگ و ولی گویا نوشتم
تو را بی مهر و کج اندیشه دیدم
که آواره در این دنیا نوشتم
حضورم را که غایب می شمردی
مرا زنده به خاکم می سپردی
نمی خواهد نپرس از حال و روزم
مریضی را به تنهایی سپردی
تو یک زیبای بی احساس هستی
تو آن شر و همان وسواس هستی
برایم دوزخی ای عشق گمراه
تو یک ناپاک بی اخلاص هستی
# محمد_خوش_بین
Your browser does not support the video element.
مهربان من
تو خوب منی،مهربان منی
زمینِ زیستن وآسمان منی
هوای اوجگرفتن بهانه ی پرواز
تو بال و پر و استخوان منی
با نگاهت پر میشوم ازشوق
حلول عشقی تو روح و جان منی
توییکه من به خودم فکرمیکنم
تویی شروعِ جدید تو داستان منی
# محمد_خوش_بین
Your browser does not support the video element.
تنت آتش لبت داغ و دو دستت خنجری دارد
به چشمت شیطنت اما نگاهت دلبری دارد
به یک دم غفلت از قلبم هزاران دردسر دارد
ای آن که در مژگانش هزاران لشگری دارد
# محمد_خوش_بین
Your browser does not support the video element.
تا صدایت میکنم جان را نثارم میکنی
با نگاهت حس خوبی را فراهم میکنی
گفته بودم یک دقیقه با تو تنها میشوم
در به رویم بستی و یوسف صدایم میکنی
گرچه از زیبایی ات احساس لذت میکنم
از خدایت شرم دارم استقامت میکنم
بار الها عشق ما را پاک حفظش میکنی ؟
گفته بودی تو بخوان من استجابت میکنم
# محمد_خوش_بین
Your browser does not support the video element.
در این قلبم غمی باشد نشان از دلبری باشد
از آن عهدی که بستیم به پشتم خنجری باشد
دلم غمگین نشو پایان ندارد دل شکستن ها
تو که در رگ رگت پیمان شکن نا یاوری باشد
خودت پشتی به خود باش و به بغض ات شانه ای محکم
بگو شعر از دلت آن را بخوان تو داوری باشد
به گوشم شعر تا گفتم خدا را در دلم دیدم
که این مقصد به هر عاشق و عشق اش سروری باشد
به روحم زد دمی ایزد که باشم بهترین خلقت
دلم خود عشق خود باشد کریم و اکرمی باشد
# محمد_خوش_بین
مگذار کسی که دلش با تو نیست
تو را به زخم های درونیت تبدیل کند
محمد خوش بین
zip
سلام بر دوست شاعرم
آقا محمد عزیز!
عالی مثل همیشه
ارادت قلبی
محمد خوش بین
سلام بر دوست شاعرم
آقا محمد عزیز!
عالی مثل همیشه
ارادت قلبی
عالی نگاهید ممنونم از لطف و محبت شما🙏