محمد خوش بین
۱,۳۱۰ پست
۱۱۹ دنبال‌کننده
مرد، مجرد
۱۳۶۷/۰۷/۰۲
ديپلم
آزاد
دین اسلام
ايران، البرز، فردیس
زندگی مجردي
سربازی رفته ام
گرایش سیاسی ندارم
شعر و موسیقی و سفر
شیامی
۲۰۶
قد ۱۷۵، وزن ۷۸

تصاویر اخیر

کعبه عشق

دل کندی و جان کندم بارانم و می بارم
می‌رفتی و می‌گفتی از عشق تو بیزارم

این جمله شود هر شب در خاطره ام تکرار
تکرار پس از تکرار اما دل کند انکار

از حوصله و صبرم کاسه گذشت در رفت
دل پای تو ماند اما از پیکره ام سر رفت

دل شیشه‌ تو از سنگی با دل تو در جنگی
ای سنگ تو  چه می فهمی از غم و دلتنگی

ای کاش که تو چشمانت روی سینه ات بود
این گونه دگر راهی تا به دل سنگت بود

می سوزم و می بازم می گیرم و می سازم
دل کعبه تو یا رب به عشق تو می نازم

محمد خوش بین
بازنشر کرده است.
کاش بهاران شود و سال به پایان نرسد
دل به بیابان نزند عشق به زندان نرسد

حلقه به هر در بزنم به هر طرف سر بزنم
تا که غم از دوری تو به سوی هجران نرسد

محمد خوش بین
بازنشر کرده است.
پاییز آمده است که خود را ببارمت
پاییز: نام ِ دیگر ِ «من دوست دارمت»
بر باد می دهم همه ی بود ِ خویش را
یعنی تو را به دست خودت می سپارمت!
باران بشو، ببار به کاغذ، سخن بگو...
وقتی که در میان خودم می فشارمت
پایان تو رسیده گل ِ کاغذی ِ من
حتی اگر که خاک شوم تا بکارمت
اصرار می کنی که مرا زودتر بگو
گاهی چنان سریع که جا می گذارمت!
پاییز من، عزیز ِ غم انگیز ِ برگریز!
یک روز می رسم... و تو را می بهارمت!!!

شاعر سید مهدی موسوی
خوانش خوش بین
بازنشر کرده است.
باید که تو را امشب با واژه بیارایم
واژه به واژه شب را با تو بیاسایم

همراه خیابان‌ها با یورش باران ها
در یاد تو شد طوفان ای صاحب باران‌ها

بازم تویی اندیشم ای مذهب و ای کیشم
دنبال تو می‌گردم با یاد تو در پیشم

دنبال چه می‌گردم در بین مترسک‌ها
غمگینم و می‌خندند بر اشک من این سگ‌ها

یارب مددی کن تو هر لحظه کنارم باش
در عشق تویی مقصود فرمانگر کارم باش

خوانش استاد تیرداد
شاعر محمد خوش بین
بازنشر کرده است.
باید که تو را امشب با واژه بیارایم
واژه به واژه شب را با تو بیاسایم

همراه خیابان‌ها با یورش باران ها
در یاد تو شد طوفان ای صاحب باران‌ها

بازم تویی اندیشم ای مذهب و ای کیشم
دنبال تو می‌گردم با یاد تو در پیشم

دنبال چه می‌گردم در بین مترسک‌ها
غمگینم و می‌خندند بر اشک من این سگ‌ها

یارب مددی کن تو هر لحظه کنارم باش
در عشق تویی مقصود فرمانگر کارم باش

خوانش استاد تیرداد
شاعر محمد خوش بین
بازنشر کرده است.
ای دل از چه بیزاری با زخم که میسازی
به عشق که دم سازی تو کودک دلبازی

این مکتب عشقت بود غم ها همه مشقت بود
برخیز وقت تنگ است دیدار یار مرگ است

محمد خوش بین
بازنشر کرده است.
گمشده
ای تلخ‌ترین سخت ترین حادثه بودی
رفتی و نگفتی به که دلباخته بودی

تنگترین ای زخم‌ترین دل به تو سوگند
در خاطر او گوشه‌ای از حاشیه بودی

بیگانه و بیگانه تر از من چه کسی بود
ای دورترین دورتر از فاصله بودی

دلداده و دلدارتر از من چه کسی بود
دل بردی و در دورترین ناحیه بودی

دیدی که همه حرف و هوس بود نگفتم
دنبال چه بودی تو چرا گمشده بودی

محمد خوش بین
بازنشر کرده است.
آمده ام تا که مرا دوباره دریا ببری
نوحم و فرزند مرا باز به یغما ببری

محمد خوش بین
بازنشر کرده است.
کبوتر غریب
کبوتری غریبم که دور از آشیانم
دیگر تو را ندارم شب پیش تو بمانم

کاش میشد دوباره در دامت بیفتم
با بال های خسته در اوج آسمانم
محمد خوش بین
بازنشر کرده است.
کنارِ خلوتِ یک جاده یک مرد
شبیهِ مرده ها افتاده یک مرد

خلاصه ماجرا از این قرار است ...
به یک فاحشه دل داده یک مرد
بازنشر کرده است.
بیهودگی

تمام ترسم از .....روز های بیهوده است
و خستگی من از جنگهای بیهوده است

که خستگی ام از آن روزیست فهمیدم
برای هیچ بود ........ روزها که جنگیدم

محمد خوش بین
بازنشر کرده است.
تمام ترسم از .....روز های بیهوده است
و خستگی من از جنگهای بیهوده است

که خستگی ام از آن روزیست فهمیدم
برای هیچ بود ........ روزها که جنگیدم

محمد خوش بین
بازنشر کرده است.
دردمانی
دلم گرفته از این همیشگیِ درد
که اندیشه ام را تاریک می کند

واقعیت ها لایق خنده ای که تو داری
به شیرینی این قندت بهترین درمانِ جانی

قندت را به دستم بده تا دنیا به شادی پر شود
که از تو شادی خیزد و این اندیشه ها برود

بیا با تو صبحی را شروع کنیم
که این رنگِ رویا پایداری بیابد و دردمانی را دوام بخشیم

امیر تتلو
محمد خوش بین
بازنشر کرده است.
هبوط

یکی مثل تو رفت و شد کیمیا
یکی مثل من ماند و شد بی صدا

یکی مثل کفشی که به پات شد
یکی مثل من از کیش تو مات شد

خیالم تویی که شدی واژه‌ها
که جوشیدی از پشت آن پرده ها

بدون تو هر کاری غلط کردنه
بدون تو به هر جا غلط رفتنه

نباید تو سیبی بگیری به نوش
که باید هبوطی بگیری به دوش

تو خوردی و اکنون منم در هبوط
تو خوردی و حالا منم در سکوت

محمد خوش بین
مشاهده ۳ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
بارب مددی

باید که تو را امشب با واژه بیارایم
واژه به واژه شب را با تو بیاسایم

همراه خیابان‌ها با یورش باران ها
با یاد تو همراهم در جمع پریشان ها

بازم تویی اندیشم ای مذهب و ای کیشم
دنبال تو می‌گردم با یاد تو در پیشم

دنبال چه می‌گردی در بین مترسک‌ها
غمگینی و می‌خندند بر اشک تو با سگ‌ها

یارب مددی کن تو هر لحظه کنارم باش
در عشق تویی مقصود فرمانگر کارم باش

محمد خوش بین