در سفر عشق نباشد پایان
هم سفر عشق ندارد سامان

گفتم ای عشق بیا همسفرم
بی تو عمریست که من در به درم

زیر باران دل شد پریشان
کرده پیرم غم ها از هجران

منم لیلا تر از لیلای مجنون
مرا پیدا کن از دریای پر خون

به ساحل می روم دریا ندارد
نباشی روز و شب معنا ندارد

منم تابو شکن در شهر آشوب
من آن موجم که ساحل را ندارد
محمد خوش بین

بازنشر