با قلمی نیمه بیدار
و با سکوتی پر از احساس
تو را می نویسم
تو که بی پناهانه در آغوش من
نوری شفاف بودی
که تاریکی ها را پراکند
و داد زندگی به جهان
تو که خوابم را از روی چشمانم می خوانی
و در نگاهت تمام درد ها آرام می شوند
امشب نیز ، در بغضی خوشبین
تو را می نویسم
با قلمی نیمه بیدار
و با سکوتی پر از احساس
تو را می نویسم
تو که بی پناهانه در آغوش من
نوری شفاف بودی
که تاریکی ها را پراکند
و داد زندگی به جهان
تو که خوابم را از روی چشمانم می خوانی
و در نگاهت تمام درد ها آرام می شوند
امشب نیز ، در بغضی خوشبین
تو را می نویسم
سکوت شب
و در سکوت شب
با دیدن تصویر تو
در این قاب عشق
گریه می کنم و خنده میزنم
آرزوهای بی پایانمان
همه در این عکس جا شده است
و من هر شب
با یاد تو
در این تنهایی بی پایان
به خواب میروم و با تو
در آغوش همیشگیمان به روز می شوم
خواهش میکنم نظر لطف شماست
بله کمی پوشیده است
در هر دو صورت با جمعی طرف هستیم
یکی خودشو خطاکار میدونه دیگری گناه خطای
دیگران رو به دوش میکشه
با تشکر از شما🙏