امیر عبادی
۶۲ پست
۹۶ دنبال‌کننده
۵,۳۵۱ امتیاز
مرد، مجرد
۱۳۵۴/۰۲/۱۶
فوق ليسانس
کارمند
دین اسلام
ايران، تهران

تصاویر اخیر

بازنشر کرده است.
بهمن ماهیهای عزیز، تولدتون مبارک
مشاهده ۱۰ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
متولدین اسفند خیلی مظلومن!

تو فکر کن به دنیا اومدی…

یکی داره دیوار رنگ می‌کنه…

یکی داره شیشه می‌شوره!

تولد همه اسفندیا مبارک!
بازنشر کرده است.
باغ شازده(شاهزاده)، ماهان کرمان
مشاهده ۳ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
مدل جدید صف نانوایی
مشاهده ۴ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
باغ شاهزاده، ماهان کرمان
بازنشر کرده است.
تپه های شنی ریگان، بلندترین تپه های شنی دنیا. حدود کیلومتر ۶۰ جاده بم به ایرانشهر، روستای ریگان
بازنشر کرده است.
باز شوهر بی بهانه / با ادایی کودکانه

هیکل چون استوانه / می‌کند غر غر به خانه

یادم آید روز اول/ گردنش کج, دست و پا شل

پیش بابا موش می‌شد / سرخیش تا گوش می‌شد

دختری افتاده بودم / مهربان و ساده بودم

نرم و نازک / شاد و چابک

چشمهایم همچو آهو / عطر موهایم چو شب بو

می‌شنیدم از لب او / حرف‌هایی همچو جادو؛

من غلام خانه زادت / جان دهم هر دم به یادت

گر نیایی خانه من / می‌گریزد روحم از تن

بعد از آن گفتار زیبا / خام گشتم من همانجا

شد به پا جشن عروسی / کیک و شام و دیده بوسی

بعد از آن دیگر ندیدم / هرگز آن اوقات بی غم

قسمتم یک مرد جانی / اندکی لوس و روانی

بی‌اراده همچو یابو! / پرخور و مغرور و پر رو

بشنو از من جان خواهر/ هر که کرد این دوره شوهر

خاک بر سر گشت و حیران /شد پشیمان، شد پشیمان، شد پشیمان
بازنشر کرده است.
عاشقی شغل مطمئنی نیست
دو سه معشوقه یدک داریم

طبق «اصل بقای عشق» اگر
نازنین رفت، روشنک داریم…

مشاهده ۴ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
مدیریت در ایندولند و آندولند(۲):
در آندولند: برای یك پست مدیریت، دنبال مدیر می گردند.
امـا در ایندولند: برای یك فرد، دنبال پست مدیریت می گردند و در صورت لزوم این پست ساخته می شود.
در آندولند: یك كارمند ساده ممكن است سه سال بعد مدیر شود.
امـا در ایندولند: یك كارمند ساده، سه سال بعد همان كارمند ساده است، در حالی كه مدیرش سه بار عوض شده است.
در آندولند: اگر بخواهند از دانش و تجربه كسی حداكثر استفاده را بكنند، او را مشاور مدیریت می كنند.
امـا در ایندولند: اگر بخواهند از كسی هیچ استفاده ای نكنند، او را مشاور مدیریت می كنند.
بازنشر کرده است.
مدیریت در آندولند و ایندولند(۱):
در آندولند: موفقیت مدیر بر اساس پیشرفت مجموعه تحت مدیریتش سنجیده می شود.
امـا در ایندولند: موفقیت مدیر سنجیده نمی شود، خود مدیر بودن نشانه موفقیت است.
در آندولند: مدیران بعضی وقتها استعفا می دهند.
امـا در ایندولند: عشق به خدمت مانع از استعفا می شود.
در آندولند: افراد از مشاغل پایین شروع می كنند و به تدریج ممكن است مدیر شوند.
امـا در ایندولند: افراد مدیر مادرزادی هستند و اولین شغلشان در بیست سالگی مدیریت است.
مشاهده ۳ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
چابهار، کوههای مریخی
مشاهده ۳ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
چند تا از احمقانه ترين سوالات IT كه از مشاوران شركت BT انگلستان پرسيده شده به شرح زير است:

كاربر: كامپیوتر می گوید (any keys) را فشار دهید اما من نمی توانم دكمه های any را روی كی بوردم پیدا كنم!
_______
مشاور: لطفا روی my computer كلیك كنید.
كاربر: من فقط كامپیوتر خودم را دارم، كامپیوتر شما پیش من نیست.
_________
كاربر: ماوس پد من سیم ندارد!
مشاور: من فكر كنم متوجه منظور شما نشدم. ماوس پد شما قرار نیست سیمی داشته باشد.
كاربر: پس چگونه می تواند ماوس را پیدا كند؟ یعنی به صورت بی سیم کار می کند؟!
بازنشر کرده است.
طوطی ارشد:
مردي به يك مغازه فروش حيوانات رفت و درخواست يك طوطي كرد.
صاحب فروشگاه به سه طوطي خوش چهره اشاره كرد و گفت: «طوطي سمت چپ 500 دلار است.»
مشتري: «چرا اين طوطي اينقدر گران است؟»
صاحب فروشگاه: «اين طوطي توانايي انجام تحقيقات علمي و فني دارد.»
مشتري: «قيمت طوطي وسطي چقدر است؟‌
صاحب فروشگاه: طوطي وسطي 1000 دلار است. براي اينكه اين طوطي هر كاري را كه ساير طوطي ها انجام مي دهند، انجام داده و علاوه بر اين توانايي نوشتن مقاله اي كه در هر مسابقه اي پيروز شود را نيز دارد.»
و سرانجام مشتري از طوطي سوم پرسيده و صاحب فروشگاه گفت: «‌ 4000 دلار.»
مشتري: «اين طوطي چه كاري مي تواند انجام دهد؟»
صاحب فروشگاه جواب داد:‌ «صادقانه بگويم من چيز خاصي از اين طوطي نديدم ولي دو طوطي ديگر او را مدير ارشد صدا مي زنند.»
بازنشر کرده است.
ما چاق نیستیم فقط یه کم واضحتر دیده میشیم 😁
بازنشر کرده است.
امشب من و تو هردو، مستیم، ز می اما
تو مست می حُسنی، من، مست می سُودا
از صحبت من با تو، برخاست بسی فتنه
دیوانه چو بنشیند با مست، بُوَد غوغا
آن جان که به غم دادم، از بوی تو شد حاصل
وان عمر که گم کردم، در کوی تو شد پیدا
ای دل! چه پریشانم، کردی سفر از پیشم
رفتی و که می‌داند، حال سفر دریا؟
انداخت چو او دل را، بشکست به یکباره
چون نشکند آخر نی، افتاد از آن بالا؟
تا چند زنم حلقه؟ در خانه، به غیر از تو
چون نیست کسی دیگر، برخیز و درم بگشا
از بوی تو من مستم، ساقی مدهم ساغر
بگذار که می‌ترسم، از درد سر فردا
در رهگذر مسجد، از مصطبه بگذشتم
رندی به کفم برزد، دامن، که مرو ز اینجا
نقدی که تو می‌خواهی، در کوی مسلمانی
من یافته‌ام سلمان، در میکده ترسا
سلمان ساوجی
مشاهده ۶ دیدگاه ارسالی ...