شدم یه آدم که معلوم نیست چند سالشه!
روحم یه بچه ی ۶ ساله اس که دل نازکه و با کوچکترین حرف گریه اش میگیره!
قلبم یه جوون ۱۸ساله که نمیدونه کجای زندگی و هی تصمیم های درست و غلط میگیره!
مغزم یه کهنسال ۸۰ساله که خسته و درموندهاس. در عین ناامیدی ،امیدواره به این زندگی!
شدم یه آدم صد و چند ساله،تو یه کالبد چند ساله...!
اینو همیشه یادت باشه؛
خودش باید ارزشتو بدونه
نه اینکه تو بدوئی، بجنگی، حرص بزنی تا ثابت کنی جایگاهتو...
باید یادبگیری یه پایان تلخ، بهتر از یه تلخیه بی پایانه؛
باید یاد بگیری ترس از تنهایی، احمقانه ترین دلیل باقی موندن تو یه رابطه پوچ و بیهوده اس.
از سن خاصی که عبور کنی دیگر هیچ احساس جدیدی را لمس نمیکنی و تمام تجربیات تازه به نظرت دستهدوم میآیند؛ انگار نشستی و تکرار زندگیات را تماشا میکنی.
اونجا كه بهش پيام ميدی بعد هی چک ميكنی ببينی سين كرده يا نه!همونجا كه هربار میبینی هنوز سين نكرده ضربان قلبت بيشتر و بيشتر ميشه!اره...دقيقا همونجا ميفهمی چقدر اوسکلی!
گاهی وقتها که آدم به گذشته نگاه میکند، میبیند روزهایی که غمگین و عصبی و افسرده به نظر میآمد جزو شادترین روزهای زندگیاش بوده است.
چرا تو صف نونوایی ها دیگه بچه نیست ؟! بازم همون دهه شصتیا رو میبینی
ترجیحم دوست داشتنیه که کمکم جلو بره، زود عنوان نشه، عجله توش نباشه، ریشهای باشه، تا دوست داشتن هیجانی و با شدت بالا.
افسردگی اندوه نیست، غم و اندوه را میشناسم. اندوه، گریه و احساس است. اما افسردگی یخ زدن احساسات است، احساسات کاملا تو خالی.
متاسفانه تو فامیل ما چیزی به اسم درونگرا و برونگرا وجود نداره.
آدمها یا بی دست و پان یا زِرَنگن.
عمرمون در پی رخ دادن اتفاق خوب با آدم مناسب هدر رفت، همیشه یا اتفاق خوب با آدم اشتباه رخ میده، یا وقتی هم آدم درستش هست، اون اتفاقات خوبی که باید نمیشه که رخ بده...
وقتی دعوا یا بحث میشه، داد نزن یا فحش نده. وقتی داد میزنی به صدات گوش میدن نه حرفات!
اگه دایره لغاتت و جملاتت وسیع باشه با کمال احترام طوری جواب طرف مقابلت و میدی که حتی اگه حق باهات نباشه همه از نحوه رفتارت شگفت زده میشن و تو ذهنشون یه آدم بااحترام باقی میمونی
از لحاظ روحی دوس دارم برگردم به همون دوران
که دوچرخه رو بدون دست میروندیم و فک میکردیم که آدم خاصی هستیم!
کاش بشه اینو به بعضیا فهموند که "بیشعور" بودن با "بامزه" بودن فرق داره
آدم وقتی چیزی رو فهمیده،
دیگه نمیتونه ندونه.
آدم میتونه نخواد،میتونه نره،میتونه بمیره،میتونه سکوت کنه،میتونه بخوابه،میتونه خودش رو حبس کنه!
اما نمیتونه وقتی که چیزی رو فهمیده، دیگه نفهمه..
اگر میتونستیم چیزهایی رو که میدونیم و فراموش کنیم،تحمل زندگی راحت تر بود...
هیچوقت اجازه ندین ذهنتون وارد فازِ
خُب که چی؟... بشه
میشه گفت این مرحله گورستان تمام انگیزههاست