Shima
۸۵ پست
۴۲ دنبال‌کننده
زن

تصاویر اخیر

موردی برای نمایش وجود ندارد.
اون شب گریه نکرد اما؛
فردا وقتی لباسش به دستگیره‌ی در گیر کرد، گریه کرد
وقتی به اتوبوس نرسید، گریه کرد
وقتی یه سکانس شاد از فیلم رو دید، گریه کرد.
بازنشر کرده است.
دست کشیدم رو چشماش و زمزمه کردم:
"رنگ چشمات بارون رو به یادم میاره"
خندید و خودشم دست کشید رو چشماش و گفتش:
بارون مگه رنگ داره جانم؟
دست زدم زیر چونه و
حواسمو غرق کردم تو قرنیهِ چشماش:
نه نداره... اما حس داره! چشمات حس بارون رو داره.
نگاشون که میکنم هم آروم میگیرم هم دلم آشوب میشه!
آروم میگیرم از بودنشون و آشوب میشم از این همه آرامشی که اگه نباشی دیگه هیچوقت نمیاد تو زندگیم!
چشمات مثل بارون یه حال بدِخوبو میریزه تو وجودم!
وﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﺣﺎﻟﺶ ﺑﺪ است
به او نگویید تحمل کن، این هم ﻣﯽ‌ ﮔﺬﺭد،
نگویید همه چیز درست خواهد شد،
از بلاهای بدتری که به سر خودتان و اطرافیانتان آمده برایش خاطره تعریف نکنید و نخواهید ثابت کنید که انسان‌هایی بدبخت‌تر از او هم وجود دارند .
ﻧﺨﻮﺍﻫﯿﺪ ﺑﺎ ﺟﻮﮎ‌ﻫﺎﯼ ﻣﺴﺨﺮه او را بخندانید ،
کسی که حالش بد است ﻧﻤﯽ‌ ﺧﻮﺍهد ﺑﺨﻨﺪد
ﻏﺼﻪ ﺩﺍﺭد ، ﻣﯽ‌فهمید ؟ ﻏﺼﻪ
ﺑﺮﺍیش ﺍﺯ ﻓﻠﺴﻔﻪ‌ﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺣﺮﻑ ﻧﺰنید
ﺍﺯ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻣﺜﺒﺖ ﻭ ﻣﺜﺒﺖ ﺑﺎﺵ ﻭ ﺑﻪ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﻓﮑﺮ ﮐﻦ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧﯿﺪ .
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﻧﺎﺭﺍحت است ﺍﺻﻼ ﺍﯾﻦ ﺷﻤﺎ نیستید ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺣﺮﻑ ﺑﺰنید .ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧﯿﺪ
ﺑﺎﯾﺪ ﺩﺳﺘﺶ ﺭا ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ
ﺑﻐﻠﺶ ﮐﻨﯿﺪ
ﺗﻮی ﭼﺸﻢ‌ﻫﺎﺵ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯿﺪ
ﺑﺮﺍیش ﭼﺎﯾﯽ ﺑﺮﯾﺰﯾﺪ
بگذارید ﺟﻠﻮﺵ
ﺑﻌﺪ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧﯿﺪ
اجازه بدهید ﺍﻭ ﺣﺮﻑ ﺑﺰند ﻭ ﺷﻤﺎ ﮔﻮﺵ ﮐﻨﯿﺪ .
ﻫﯽ ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﯿﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﻈﺮﯾﻪ ﺻﺎﺩﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﻧﺼﯿﺤﺖ ﮐﻨﯿﺪ .
ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﯿﺪ ﺍگر ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧﯿﺪ ﺍﺗﻔﺎﻕ خیلی ﺑﺪﯼ خواهد افتاد.
ﺷﻤﺎ ﺟﺎﯼ ﺍﻭ ﻧﯿﺴﺘﯿﺪ.
ﺷﻤﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻭ ﺭا اﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ آمده ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﮑﺮﺩه اید
ﺩﺳﺘﺶ ﺭا ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ
ﺑﻐﻠﺶ ﮐﻨﯿﺪ
ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻨﯿﺪ
مدام اصرار نکنید که با من حرف بزن،
به من بگو...
بغلش کنید...
ﺍگر ﺩﻟﺶ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺧﻮﺩﺵ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ‌ﺯند...

  • ღمهدیارღ

    هم دردی اینه که خودت رو تو موقعیت اون بزاری و باهاش یواش یواش بری جلو و اینکه بفهمه که درکش می کنی

گاهی دلت میگیرد امّا نه از کسی
نه از چیزی، تنها از خودت...
برای وقف کردن بیش از حَدت برای
کسانی که لایقِ "همه"ات نبودند.
که در جوابِ بدی‌هایشان تنها لبخند زدی
که مبادا اخمِ کوچکی از تو، دلشان را بلرزاند.
که خوبی‌هایشان را آنقدر بزرگ کردی
که به باور خوبی مطلق برسند
که هی ندیده گرفتی و گذشتی...
و حالا وقتی با چشمی پر از سوال
به آینه نگاه میکنی تنها به یک جواب میرسی
"‌چیز زیادی از خودم باقی نمانده است."
لطفا آدم امنی باشید !
برای عشق،
برای رفاقت،
برای زندگی آدما،
به آدما احساس امنیت بدين؛
مراقب تصوری که ازتون دارن باشید؛ مراقب اعتبارتون تو قلب و ذهن آدما باشید.
بذر بدبینی رو تو دل آدما نكارید،
خوب باشید؛
خوب بودن و موندن سخته،
قلب آدما مهم ترین داراییه که دارن پس مراقب قلب آدما باشید.
کاری نکنید که آرامش روح کسی تو این دنیا توسط شما سلب بشه.
شما میون این همه تاریکی نور زندگی آدما باشید !
شاید نباشم
تو اما هر روز صبح
پنجره ی قلبت را باز کن
و "دوستت دارم" ها را
و "صبحت بخیر" ها را
و "مراقب خودت باش" ها را
نفس بکش
سپرده ام به آسمان
سپرده ام به صبح...
پسر از اون طرف پرده به کشیش گفت:
پدر منو بخاطر گناهم ببخش...من با یه دختر بودم😞
کشیش میگه: تویی «جویی» کوچولو؟
- بله پدر من هستم😞
+ دختری که باهاش بودی کی بود؟
- نمیتونم بهت بگم پدر، نمیخوام آبروشو ببرم.
+ باشه جویی... ولی مطمئنم دیر یا زود اسمشو پیدا میکنم...
پس با من راحت باش پسرم،«تینا مینیتی» بود؟
- نمیتونم بگم.😞
+ «ترزا مازارلی» بود درسته؟
- ازم نخواه اسمشو بگم پدر.
+ «نینا کاپلی» بود؟
- متاسفم پدر، نمیتونم اسمشو بگم.
+ «کتی پیریانو» بود درسته ؟
- از من اسمی گفته نخواهد شد پدر.
+ احتمالا «رزا دی آنجلو» بوده.
- نمیگم ببخشید..
کشیش آه سردی میکشه و میگه:
تو خیلی راز داری و من اینو تحسین میکنم.
اما گناهکاری و باید جبرانش کنی، برای چهار ماه حق اومدن به این مکان مقدس رو نخواهی داشت.
حالا برو و خوب رفتار کن.
جویی برمیگرده رو نیمکت پیش دوستش «فرانکو» میشینه.
فرانکو زیر گوشش میگه چی دستگیرت شد؟
جویی میگه: چهار ماه پیچوندن محراب و پنج تا سرنخ خوب😅🤭
یک ضرب ‌المثل قدیمی میگوید: اگر میخواهید قوی باشید ، تظاهر به قدرت کنید!

اگر جسمتان فعال باشد ، اتوماتیک ‌وار این حالت در شما پدید می‌آید . حالت‌های جسمی و تصورات درونی کاملاً به هم ارتباط دارند . اگر یکی از آن‌ها را تغییر دهید ، دیگری نیز تغییر خواهد کرد . وقتی از نظر جسمی خسته هستید یا بدنتان درد می‌کند ، دید شما به دنیا متفاوت از زمانی‌است که سرحال هستید .  تغییرات بدنی ، ابزار قدرتمندی برای کنترل مغز است ...


قدرت نامحدود
مترجم: هانیه حق‌ نبی ‌مطلق
بازنشر کرده است.
اونجوری زندگی کن
که دلت میخواد
به نگاه کنجکاو بقیه توجه نکن...
«آدمی تنها
‏با کسی که
‏صدای سکوت‌‌اش را هم شنیده است
‏می‌تواند سال‌های سال
‏دوام بیاورد»

‏- جمال ثریا؛ فارسیِ سیامک تقی‌زاده.
.

پدرم همیشه می‌گفت:
زود خوابیدن و زود بیدار شدن آدم را سالم، پولدار و عاقل می‌کند...
در خانه، ساعت هشت چراغ‌ها خاموش بود
و سپیده‌دم با بوی قهوه و بیکن و نیمرو
از خواب بلند می‌شدیم
پدرم یک عمر این دستور را دنبال کرد
جوان مُرد و مفلس.... و فکر می‌کنم چندان هم عاقل نبود...

من نصیحت او را گوش نکردم
دیر خوابیدم، دیر بیدار شدم.
حالا نمی‌گویم دنیا را فتح کرده‌ام
اما ترافیک صبح‌ها را دیگر ندارم
از خیلی از دردسرهای معمولی دورم
و با آدم‌های جدید و بی‌نظیر آشنا شده‌ام
یکی از آن‌ها
خودم
کسی که پدرم
هرگز او را نشناخت.

قربانی

«در کاشان هنوز هم شتر قربانی می‌کنند. یکی بانی می‌شود که این کار از اجدادش به او ارث رسیده است. دستگردان شتری می‌خرد، چند ماهی به او نواله می‌دهد تا گوشتی بشود، بعد که خوب با او اخت شد، آذینش می‌کند با گل و گیاه. آینه‌ای هم می‌گذارد روی پیشانی‌اش. چشم‌هایش را هم سرمه می‌کشد و با نقاره و طبل دورش می‌گرداند و از هر سر خانه نیازی می‌گیرد تا روز عید که همه می‌آیند به میدان محله و نحرش می‌کنند و گوشتش را تکه تکه می‌برند. ‎موقع نحر برای این که صدایش را نشنوند، طبل می‌کوبند. فقط بانی می‌تواند افسار شتر را به دست بگیرد، چون آشناست. وگرنه نمی‌شود و شتر لگد می‌زند، شتر تنها حیوانی است که از جلو می‌تواند لگد بزند. وقتی قصاب می‌آید تا کارد تیزش را زیر گلوی شتر فرو کند، شتر به بانی نگاه می‌کند و گریه می‌کند، با آن دو چشم سرمه کشیده و آن آینۀ میان پیشانی نگاه می‌کند و گریه می‌کند. اول دو دستش خم می شود و بعد پاهایش با دو چشم باز و اشک بسته رو به بانی. ‎سرش و گردنش را می‌گذارد روی حوضچۀ خون خودش و نگاه می‌کند با دو چشم سرمه کشیده.»

بازنشر کرده است.



سوگند چه معنایی دارد؟ سوگند که نمی تواند دست و پای شما را ببندد. اگر درباره امری به یقین رسیده اید، همان یقین شما را متعهد می کند. اگر چنین یقینی ندارید، هیچ چیز و هیچ سوگندی شما را مقید نمی کند...

📕خرمگس
✍️اتل لیلیان وینیچ
بازنشر کرده است.


آرزو کن و یاد بگیر که اخم‌هایت را باز کنی و چین پیشانی‌ات را بگشایی، سعی کن با چشمان باز و روشن دنیا را نگاه کنی، از این دو دیو سیاه (چشم‌ها) دو فرشته‌ی بی‌گناه و بی‌پروا بساز که به چیزی شک ندارند و همه را دوست خود می‌دانند، مگر آن که خلافش ثابت شود. حالت سگ ولگرد و پستی را نگیر که انگار هر لگدی که می‌خورد حقش است و از تمام دنیا به اندازه‌ی کسی که لگدش می‌زند متنفر است، چون دنیا باعث درد و رنج است!
فراموش نکن که خوش قلبی تو را قشنگ می‌کند و در نظر دیگران زیبا جلوه می‌دهد، حتی اگر رنگت سیاه باشد. چه بسیار آدم‌های بدذاتی که زیبا هستند اما در نظر مردم زشت جلوه می‌کنند...

📘بلندی‌های بادگیر
✍️امیلی برونته
بازنشر کرده است.

عبید زاکانی

خواب دیدم قیامت شده است. هرقومی را داخل چاله‏ای عظیم انداخته و بر سرهر چاله نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چاله‏ ی ایرانیان. خود را به عبید زاکانی رساندم و پرسیدم: «عبید این چه حکایت است که بر ما اعتماد کرده نگهبان نگمارده‏اند؟»گفت:....
می‌دانند که به خود چنان مشغول شویم که ندانیم در چاهیم یا چاله.»خواستم بپرسم: «اگر باشد در میان ما کسی که بداند و عزم بالا رفتن کند...» نپرسیده گفت: گر کسی از ما، فیلش یاد هندوستان کند خود بهتر از هر نگهبانی پایش کشیم و به تهِ چاله باز گردانیم!