عشق تو از خاطرم برد که نحیفم و پیاده
تو رو فریاد زدمو باز خون شدم تو رگ جاده
تو همونی سهم من از عاشقی و آشنایی
اگه دوری اگه نزدیک با دل من همصدایی
خطر دیوونگی داره طولانی نگات کردن
تو حال چشات خوبه این حالو نگیر از من
شبایی ک باهات نمیخندم اصن صب نمیشه نمیشه
من حتی فکرشم نمیکردم کارم بات ب اینجا بکشه
شب مهتابی امشب دوباره
مامات رفته دل من بیقراره
مامات رفته به جاده تباهی
الهی بشکنه قلبش الهی
نگاش قلبمو دزدید منو صید خودش کرد...
عاشقم مثل مسافر عاشقم
عاشق رسیدن به انتها
عاشق بوی غریبانه ی کوچ
تو سپیده ی غریب جاده ها