میوه ای كه در دسترس ماست از میوه بالای شاخه درخت لذیذتر است،
ولی میوه بالای درخت از این جهت در نظرمان جلوه می كند كه دستمان به آن نمی رسد.
فرانسوا ولتر
زندگی
در معمولی ترین شکلش....
می تواند
خیلی زیبا باشد
عصر آدینه تون بخیر
به جای حرف زدن کمی آدما رو گوش کنیم
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میان لاله و گل آشیانی داشتم
گرد آن شمع طرب میسوختم پروانهوار
پای آن سرو روان اشک روانی داشتم
آتشم بر جان ولی از شکوه لب خاموش بود
عشق را از اشک حسرت ترجمانی داشتم
چون سرشک از شوق بودم خاکبوس درگهی
چون غبار از شکر سر بر آستانی داشتم
در خزان با سرو و نسرینم بهاری تازه بود
در زمین با ماه و پروین آسمانی داشتم
درد بیعشقی ز جانم برده طاقت ورنه من
داشتم آرام تا آرام جانی داشتم
بلبل طبعم رهی باشد ز تنهایی خموش
نغمهها بودی مرا تا همزبانی داشتم
رهی معیری
حرفهای ما هنوز ناتمام...
تا نگاه میکنی:
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی
پیش از آنکه با خبر شوی
لحظه عزیمت تو ناگزیر میشود
آی...
ای دریغ و حسرت همیشگی
ناگهان
چقدر زود
دیر میشود...
قیصر امین پور
مگذار بر زمین دل شبها پیاله را
از باده برگ لاله کن این داغ لاله را
نتوان ز من گرفت به عمر دراز خضر
کیفیت بلند شراب دو ساله را
ساقی چنان خوش است که گر می کمی کند
پر می کند به گردش چشمی پیاله را
اشک است غمگسار دل داغدیدگان
شبنم کند خنک جگر گرم لاله را
تأثیر ناله در دل سنگین فزونترست
در کوه، جلوه های دوبالاست ناله را
پروانه نجات بود درد و داغ عشق
شیرازه کن به رشته جان این رساله را
رویی کز او ستاره من سوخت چون سپند
در خون کشید مردمک چشم هاله را
نتوان به چشم یار ز شوخی نگاه کرد
وحشت بود ز سایه خود این غزاله را
رخسار او ز گریه من خط سبز یافت
خون مشک می شود به جگر برگ لاله را
صائب توان به زور شراب کهن کشید
از سینه ریشه های غم دیرساله را
صائب تبریزی
ظالم به ظلم خویش گرفتار می شود
از پیچ و تاب نیست رهایی کمند را
آسوده است نفس سلیم از گزند دهر
بیم از سگ شبان نبود گوسفند را
مردان ز راه درد به درمان رسیده اند
صائب عزیزدار دل دردمند را
آیه_آرامش
فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ
دَعْوَةَ اَلدّٰاعِ إِذٰا دَعٰانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا
من نزدیکم
و دعاى دعاکننده را هنگامى
که مرا بخواند اجابت مى کنم
عشق یعنی در میان غصه های زندگی
یک نفر باشد که آرامت کند
رفت عمرم در سر سوداي دل
وز غم دل نيستم پرواي دل
دل به قصد جان من برخاسته
من نشسته تا چه باشد راي دل
دل ز حلقه دين گريزد زانک هست
حلقه زلفين خوبان جاي دل
گرد او گردم که دل را گرد کرد
کو رسد فريادم از غوغاي دل
خواب شب بر چشم خود کردم حرام
تا ببينم صبحدم سيماي دل
قد من همچون کمان شد از رکوع
تا ببينم قامت و بالاي دل
آن جهان يک تابش از خورشيد دل
وين جهان يک قطره از درياي دل
لب ببند ايرا به گردون می رسد
بی زبان هيهای دل هيهای دل
مولوی
گاهی باید
طعم
و رنگ زندگی را
با دلخوشی های کوچک عوض کرد
دلخوشی هایی که امیدي باشند
برای حرکت ماشین زندگی
به سمت تمام اتفاقات خوب
من درد ترا ز دست آسان ندهم
دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم
کان درد به صد هزار درمان ندهم
مولانا
هرگز منتظر "فرداى خيالى" نباش.
سهمت را از "شادى زندگى" همين امروز بگير.
فراموش نکن "مقصد" هميشه جايى در "انتهاى مسير" نيست!
"مقصد" لذت بردن از قدمهايی است که بین مبدا تا مقصد بر میداریم!
نگران فردا مباش،
از گندم زار من و تو مشتی کاه میماند برای بادها....
همیشه شاد باشید.
از حضرت علی (؏) سوال کردند:
سنگینتر از آسمان چیست؟
فرمود: تهمت به انسان بےگناه.
از دریا پهناورتر چیست؟
فرمود: قلب انسان قانع.
از زهر تلختر چیست؟
فرمود: صبر در برابر نادانها.🍃🌷
هر قدر بیشتر مجبور باشید برای چیزی انتظار
بکشیدوقتی در انتها به آن میرسید
بیشتر قدرش را خواهید دانست هر قدر بیشتر
مجبور باشید برای چیزی بجنگید
وقتی بدستش میآورید برایتان قیمتیتر
خواهد بودو هر قدر بیشتر مجبور باشید
در زندگیتان مقابل رنج بردباری کنید مقصدتان
شیرینتر خواهد بود همه چیزهای خوب
ارزش صبر کردن را دارند.
دیوانه چون طغیان کند
زنجیر و زندان بشــــ ــــکند
از زلفِ لیلی حلقهای
در گردن مجنون کنید
آرش ( گروه لاله های سرخ )
💙ســــــ🌺ـــــــلام 💙
🧋 عصر زیباتون بخیر
🌻 و مملو از خوشبختی
🌷 ️