🍁مناجات با خدا🍁
#محمد_خوش_بین
🍁بیا عشقم🍁
منم تنها ترین تنهای بی کس
بیا عشقم به فریاد ، دلم رس
بیا که هرچه گویی لایقم من
غزل بانوی شعر دفتر من
بیا نشکن تو قلب خسته ی من
توبشکن آن سکوت بسته ی من
بمان پیشم نرو هرگز عزیزم
کنارِ این دل بشکسته ی من
همه شب دل اگر به شعر می کوبد
از رنج و غمش به یار می گوید
چون که او یار را بی قرار می بیند
از دو چشمی در انتظار می گوید
یا رب من من را عزیز برگردان
حتی شده وحشی و مریض برگردان
#محمد_خوش_بین
گفتم دل داده ای انکار نکن
بشنو از دل گوش به اغیار نکن
هر چه دل طعنه ز اغیار شنید
بعد از این توبه کن و زار نکن
بیا تا خانه ای از گل بسازیم
کنارش یک چمن سنبل بسازیم
چه میدانی کجاها رفتم ای عشق
به دنبالت کجاها گشتم ای عشق
جنونم بی تو پایانی ندارد
نباشی خانه سامانی ندارد
تو باشی با کسی کاری ندارم
کنارت باشم آزاری ندارم
که من عاشق به خویت گشته بودم
به رویت بوی خوبت گشته بودم
#محمد_خوش_بین
🍁دل برده🍁
آنکس که دلم را برده تویی
هر حرف دلم را خورده تویی
با تو به خودم فکر میکنم
از عشق و وفا سر خورده تویی
#محمد_خوش_بین
امشب میان این گلو یک بغض مهمان من است
این سرفه های لعنتی آهنگ قلیان من است
آخر به زنجیرم کشید این شعرهای بی مرام
بعد از تو قاتل های من هر برگ دیوان من است
عمری عزیز مصر می مانی ولی ای نازنین !
شهری که چشمش را به پایت داد کنعان من است
گاهی سکوتی ممتدم ، گاهی پر از شور و غزل
از بس که حیران تو ام ، یک شهر حیران من است
در فتح شهر قلب تو، سرباز سرسختت منم
حالا که افتادم ببین ، سردر گریبان من است
دیشب همه اَش ثانیه بر دار کشیدم
دلتنگِ خودم بودم و سیگار کشیدم
با مشت زدم بر سرش وباز تپش کرد
با این روش از قلبِ خودم کارکشیدم
یک دفعه کبوتر شدم و بال گشوده
تا صبح زمان نامه به منقار کشیدم
یک باره شدم مورچه ، از روزن ذهنم
تا کلبه ی ویران غزل بار کشیدم
گنجشک شدم، لقمه ی چربی که به سختی
خود را بدر از معده ی یک مارکشیدم
با ناخنِ سرما زده ام ، یک زنِ عریان
روی تنه ی نرم سپیدار کشیدم
تا اینکه مهندس شدم و بر رُخِ کاغذ
بینِ خود و یک واهمه دیوار کشیدم
🍁ای بازی زیبای لبت بسته زبان را🍁
کاش هرگز زنگ تفریحی نبود
گفتم دل داده ای انکار نکن
بشنو از دل گوش به اغیار نکن
هر چه دل طعنه ز اغیار شنید
بعد از این توبه کن و زار نکن
بیا تا خانه را از گل بسازم
کنارش یک چمن سنبل بسازم
چه میدانی کجاها رفتم ای عشق
به دنبالت کجاها گشتم ای عشق
جنونم بی تو پایانی ندارد
نباشی خانه سامانی ندارد
تو باشی با کسی کاری ندارم
کنارت باشم آزاری ندارم
که من عاشق به خویت گشته بودم
به رویت بوی خوبت گشته بودم
#محمد_خوش_بین
نه فقط از تو اگر دل بکنم میمیرم
#کاظم_بهمنی
غارتگر
بین خودمان باشد عاشق که شدم مُردم
او خیره به من زل زد من نیز تکان خوردم
بین خودمان باشد دل محونگاهش شد
تا خواست بجنبد دل افتاده به دامش شد
بین خودمان باشد آبم شد و نانم شد
مثل خوره ام میخورد غارتگر جانم شد
بین خودمان باشد باهم به سفر رفتیم
هی این ور و هی آن ور کارون و خزر رفتیم
بین خودمان باشد او راز و نیازم شد
هنگام عبادت او مقصود نمازم شد
بین خودمان باشد از روی دلم رد شد
آن روز که اومیرفت انگار هوا بد شد
باران خزان آن روز بر پنجره ها میکوفت
غم بود در آهنگش انگار دلش میسوخت
بین خودمان باشد میگفت که مجبورم
میگفت دلم تنگ است وقتی زتو مهجورم
🍁پنجره قلبم🍁
بیا به پنجره ی قلبم بنگر
به شعر عاشقانه در آن بنگر
آنجا عشق تو در هر نفسی دمیده است
و در سکوت عشق، صدای تو می رقصد....
#محمد_خوش_بین