درنا
برون ز آب، بر صخره
تنها به مساحتی ایستاده
قامت قدیمی روح رود.
بر تک پای کشیده
نوک بلند در امتداد گردن باقار
با دیدگان تیز،
آب را می‌بیند بر لغزش مار
سفید کف پیچش تند ناهموار
فوج موج زمزمه‌ی تنهایی رود
سنگهای بستر ، خزان ز یخ
دیر دوران شمال،
در ابهای روان ز برف و کوه
چشمه‌های فصول باران بهار
ساکنان نخستین آبزیان
آمده از آبهای ولرم کنارها
با پرورش طبیعت
شنا بسوی دریای بیکران . . .!