آنچه که ما را به واقع پدر و مادر می کند، داشتنِ فرزند نیست بلکه آغوش ماست.
زمانی که آغوشِ ما بر روی دردها و رنج هایی که می بینیم باز باشد.
زمانی که آغوش ما امن باشد تا سری بتواند بر شانه اش تکیه کند و رها از قضاوت خودش باشد.
زمانی که آغوش ما صبور باشد و اجازه دهد آدمی در پناهش بزرگ شود، اشتباه کند، برگردد و آغوشمان را دریغ نکنیم.
زمانی که آغوش ما آنقدر وسیع باشد که بتواند تلخی ها و زخم هایی را تحمل کند و همچنان پناه باشد.
زمانی که آغوشمان بی تجربگی هایی را ببخشد.
زمانی که آغوشمان پر پروازی برای استعدادها و فرصت های آدمی شود.
و زمانی که آغوش ما در طول زمان همچنان آغوش بماند، ما پدر و مادر شده ایم.
مهم نیست فرزندمان به صورت بیولوژیکی از ما باشد یا فرزند شخص دیگری باشد.
آنچه مهم است این است که هر شخص می تواند پدر و مادر باشد.
می تواند به فردی در زندگی اش کمک کند و آغوشش را از او دریغ نکند.