Panah
۵۵ پست
۱۲ دنبال‌کننده
زن

تصاویر اخیر

و ۱ کاربر دیگر بازنشر کرده‌اند.

☘️تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را☘️



بازنشر کرده است.
zip

☘️صافى آب مرا يادتو انداخت رفيق...
تو دلت سبز...
لبت سرخ...
چراغت روشن...
چرخ روزيت هميشه چرخان...
نفست داغ...
تنت گرم...
دعايت با من☘️

  • zip

    سلامی پر از مهربانی ها تقدیم به
    بانوی مشرقین والمغربین..
    آرزومند سلامتی و بهروزی تان..
    خطاب بسیار زیبایتان را دیدم..عالی مثل همیشه..
    دعاگوییم..

  • بانوي شرقي

    بزرگوارید...🙏🌹

بازنشر کرده است.

🌱هر آنچه که بودم هیچ
اینبار فقط  شعرم ...🌸🌱

بازنشر کرده است.
سلام به خدایم که هر چه هست از اوست،
سلام به زندگی،
پــــــــــرﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ:
ﺍﺯ ﺑﺎﺑﺖ ﺯﻳﺒﺎﺗﺮﻳﻦ ﺗﻜـﺮﺍﺭ ﺍﻳﻦ ﺩﻧﻴﺎ ﻛﻪ ﺑﻴﺪﺍﺭﻳﺴﺖ، ﺗﻮ ﺭﺍ ﺳﭙﺎﺳﮕﺰﺍﺭم،
ﺍﺯ ﺗﻮ ﺗﻘﺎﺿﺎ ﺩﺍﺭم ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﻛﻪ ﭼﺸﻢ صورت ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻳﺒﺎییﻫﺎﻳﺖ ﺑﺎﺯﻛﺮﺩی،
ﭼﺸﻢ ﺩﻟﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺑﻨﺪﮔﻴﺖ ﺑﺎﺯ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭ.
” آﻣﻴﻦ “
بازنشر کرده است.
بازنشر کرده است.
خداوندا
از پاداش، معافم کن
از بخشش، نا امیدم کن
از بهشت، مایوسم کن
تا هرچه می کنم به سودای انعام تو نباشد . . .
بازنشر کرده است.
...
بازنشر کرده است.
عشق تک یعنی چشمه ای از جنس نور
نور یعنی یک سلام از راه دور ..!
بازنشر کرده است.
من تـــــ♥ــو را دوست دارم...

نه از روی تنهایی

نه از روی نیــــاز

تنها به این دلیـــــــل که ..

تــــ♥ــــو سزاوار عشـــــق ِ منی....!!!
بازنشر کرده است.
بازنشر کرده است.
در مجلسِ ما عطر میامیز که ما را

هر لحظه ز گیسوی تو خوش بوی مشام است

از چاشنی قند مگو هیچ و زِ شِکَّر

زان رو که مرا از لبِ شیرینِ تو کام است
بازنشر کرده است.
چرا هیچوقت تو خواب‌هامون اثری از موبایل نیست؟ تا حالا شده تو خواب ببینین تلفن همراه دستتونه؟ فکر نکنم 👀
بازنشر کرده است.
ﺑﯽ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﻣﯿﺸﻮﯾﻢ
ﺑﺎ ﺟﺮأت ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ
ﻭ ﺑﺎ ﺣﯿﺮﺕ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﯾﻢ
ﺗﻨﻬﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﻓﺮﻭﻏﺶ
ﺑﻪ ﺧﺎﻣﻮﺷﯽ ﻧﻤﯽ ﮔﺮﺍﯾﺪ
ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻫﺎﯼ ﭘﺎﮎ ﺍﺳﺖ
تقدیم به دوستان همسفرعشق
─┅─═ঊঈ 📚 ঊঈ═─┅─
بازنشر کرده است.
بی بهانه تورا میخاهم..!!!
آنگونه که در قلبم نامت را حک کرده ام
چگونه برایت از دلشوره و تنهاییب گویم
تا باور کنی بی تو،لحظه لحظه های زندگی پر دردم
بوی تنهایی میخک میدهد...!!!
و بی تو هر ثانیه بغضی سنگین بر سینه ام میفشارد
دست خستگی شبانه هایم را...!!!
بازنشر کرده است.
روزگارمان سیاه گشته
یک به یک خاطرمان تیر و تار گشته
پیر و جوان مانده ایم
چه خواهد شد
دردمان را درمانی نیست
به کجا ها می رسد
این درد که
روز به روز
می کاهد از نفراتمان

سیاهی ای گرفته زمین را
زمینی که درد و غم دارد