اهل هر جا که باشی قاصد شکفتنی
توی بهت و دغدغه ناجی قلب منی
پاکی آبی یا ابر نه خدایا شبنمی
قد آغوش منی نه زیادی نه کمی
منو با خودت ببر ای تو تکیه گاه من
بی بهانه تورا میخاهم..!!!
آنگونه که در قلبم نامت را حک کرده ام
چگونه برایت از دلشوره و تنهاییب گویم
تا باور کنی بی تو،لحظه لحظه های زندگی پر دردم
بوی تنهایی میخک میدهد...!!!
و بی تو هر ثانیه بغضی سنگین بر سینه ام میفشارد
دست خستگی شبانه هایم را...!!!
روزگارمان سیاه گشته
یک به یک خاطرمان تیر و تار گشته
پیر و جوان مانده ایم
چه خواهد شد
دردمان را درمانی نیست
به کجا ها می رسد
این درد که
روز به روز
می کاهد از نفراتمان