yalda
۱۲۵ پست
۳۸ دنبال‌کننده
۴۳,۲۳۱ امتیاز
زن
آروم و عادی

تصاویر اخیر


محبوبِ نامهربانِ من، سلام! قشنگ ترین و محال ترین آرزوی این قلب شکسته، بغض مهمان همیشگی شب های منه ولی نمیدانم برای چه باید گریست؟ برای از دست دادن یک زندگی که هرگز نداشتم؟ برای ترک مردی که نه دوستم داشت نه دوست داشتن مرا می‌فهمید؟ یا برای آرزوهایی که سالیانِ قبل به عشق رسیدن به او زیرپا گذاشته بودم، بی آنکه به عشقی رسیده باشم؟ در حقیقت باید بخندم، باید از اعماق قلبم خوشحال باشم ولی زخم های مکرر، آنچنان مرا دچار بی وزنی کرده که مانند گمشده ای در بیابانی مه گرفته به خیالِ سردِ مرگ چنگ میزنم و در سوگ خود می گریم! ما عاشقانی بودیم که راهِ دیگری را جز راه عشق رفته بودیم و هیچکدامِ ما نمی‌دانست، کجا، در کدام لحظه، کدام دستِ بی رحم، قلب های مارا به سلاخی برده بود. شاید یک شبی، یک جا، به یاد اولین دیدار، دل تو نیز شکست. مثل دل من که زیر بارانی از ابر خاطره ها می بارد،،، شاید تو بازمانده ی آخرین نسل معشوقانِ جهانی، بدون بوس، بدون آغوش، شاید حتی وجود نداشته باشی، بی این همه اما هنوز دوستت دارم...

آنقدر خاص دوستت داشتم 
كه يک ذره از خودم را براى خودم نگه نداشتم
 دنيا پر از آدمهاييست مثل مَن
 كه خودشان را جايى جا گذاشتند كه
 ديگر هيچ جايى براى بلندشدنشان نيست

 #امیر_وجود 

⚜ عشق...
 بیمار های واگیردارِ زیادی باخودش میاره...
 حسادت،حساسیت،افسردگی،اضطراب بی خوابی... 
اما بدترینش فوبیاییه که برات از علاقه بوجود میاره 
بعد از تموم شدن رابطه... 
فوبیا از دیدن خودشُ عکسش... 
شنیدنِ اسمشُ صداش... 
عشق یه دارویِ شیرینه که عوارضش خیلی تلخه،
خیلی سخته... 
مشاهده ۱۱ دیدگاه ارسالی ...

دیوانه منم. . . 
که هربار مرا از خود می رانی بازهم عاشقانه می خواهمت
 همانی که مدت هاست بدخلقی هایت را به دل نمی گیرد
 دیوانه منم که در نبودنت شبی هزاربار می میرم و زنده می شوم 
همان که دل کندن را بلد نیست 
آری دیوانه منم . . .
 جایی نوشته بود : با دیوانگان مهربان باشید آنان را دوست بدارید 
درعجبم چرا تو دوستم نداری . . ! 
من که دیوانه ای بیش نیستم . . . 

سنگدل نباشید ، 
اما به راحتی هم عاشق نشوید .
 مراقب باشید که چه کسی را واردِ زندگیتان می‌کنید . 
احساس شوخی بردار نیست ،
 دل فراموشکار نیست . 
آدمها از یک جایی به بعد ، 
دیگر قابلِ فراموش کردن نیستند .
 می‌مانند ، می‌سوزانند ، 
بُغض می‌نشانند برای یک عمر در میانِ قهقهه هایت ، 
تلخت می‌کنند .
 این که ما اسمش را گذاشته ایم " فراموشی " ، 
فقط سرگرم کردنِ خودمان است
 تا به آدم‌هایی که شیرین ترین خاطراتمان را با آنها داریم ،
 فکر نکنیم . 
همین که کمی سَرت خلوت شود ، 
باز تمامِ فکر و خیال ها به سراغت می‌آیند .
 ساده نباشید و خودفریبی نکنید ...
 آدمها از یک جایی به بعد ، 
دیگر قابلِ فراموش کردن نیستند . 
مراقب باشید که چه کسی را واردِ زندگیتان می‌کنید ... 

@nafasim
مشاهده ۸ دیدگاه ارسالی ...

حتی اگر خدا جای شب و روز را عوض کند
 فرقی بحال ما نمیکند. 
تنها به‌جای شب تا صبح،
 صبح تا شب را در پیله‌ی دلتنگی خود میپیچیم!
بازنشر کرده است.

دیدم پیرزنی داره آش درست میکنه 

سوال کردم :

مادر...آش چی می پزی؟ 
گفت:

آش پشت پا ...

گفتم :

کسی قصد سفر داره...

گفت:حسین (ع) امشب از مدینه به سمت مکه راه می افته

گفتم:

چرا تو؟ 

گفت: آخه حسین (ع) مادر نداره...

امروز ميخوایم تا آخر شب حداقل 2 میلیون نفر به امام حسين سلام بدن ...

خودم شروع ميکنم:


السلامُ عَلَیکَ یا اباعَبْدِاللّه وَ عًلی الاَرواح الّتی حَلَت بِفنائک عَلَیکَ مّنی سلامُ اللّه ابداً"
ما بَقیتُ وَ بَقیَ اَلیلِ وَ النهاروَ لا جَعَلَ اللّهَ آخِرَ اَلعَهدِ منی لزیارَتکُم
اَلسلامُ عَلی الحُسین و َعَلی علی بن الحُسین و َعَلی اُولاد الـحسین و عَلی اَصحاب الحُسین.


به اندازه ارادتت ارسال کن
اصلا هم خبر خوش و اینا قرار نیس بهت برسه

هر کی ارادت به امام حسین (ع) داره بفرست

احساس شکست می‌کنم؟ 
در چه چیز؟
 در همه چیز و در نمی‌دانم چی.
 در هیچ‌چیز حتی.
 در بستن دکمه‌هایم. 
در درک و تحلیل‌های درونی‌ام. 
در انتخاب موسیقی. 
در دوست داشتن و دوست داشته شدن.
 در دعوا با خودم.
 در صلح با خودم. 
در حرف زدن با خودم.
 همه چیز برمی‌گردد به خودم 
و شاید اصلا اشتباهم این است که اینقدر همه چیز را به خودم برمی‌گردانم. 
خود طفلکم. 
خود زخمی‌ام.
 خود بی‌پناهم که گوشه‌ای کز می‌کند،
 دستانش را جلوی صورتش می‌گیرد
 و فریاد می‌زند که
 آن ترکه چوب را کمتر به تنه‌اش بزنم.
 کمتر پاهایم را به بغلش بکوبانم.
 کمتر سرش جیغ بزنم. 
دلم می‌خواهد آرام بگیرم.
 آرام گرفتنم با صدای خودم با لحن سایه باشد.
 بگویم لذت ببر. 
می‌دانی چقدر زندگی را تماشا کرده‌ای؟ 
این تماشا را مفت به کسی نمی‌دهند.
 آرام باش. 
صبورتر باش. 
و خود ترسانم با لبان لرزانش بپرسد تا کی؟ 
و من با لبخند و آرامش بگویم: 

تا ابد. 

هر آدمی احتیاج داره گاهی وقتا توو زندگیش قوی نباشه.
 خسته شه، 
گریه کنه، 
سکوت کنه، 
داد بزنه، 
تا بعد دوباره آروم بگیره، 
دوباره شروع کنه،
 دوباره لبخند بزنه،
 راه بی‌افته.
 توو اون دوره‌ی خستگی و بی جونی اگر به یکی پناه برد
 یعنی اون آدم آدم امن زندگیشه، 
یعنی اون آدم همونیه که نمی‌ترسه ضعف‌هاش رو بدونه و ببینه، 
همونیه که دلش می‌خواد توو بغلش گریه کنه.
 اما وقتی اون آدم واکنش خوبی نشون نده،
 وقتی جای آروم کردن
 بدتر یه رد دیگه بذاره روی جای تمام زخم‌های قبلی،
 وقتی یه کاری کنه که طرف بدتر توو غم‌هاش فرو بره؛ 
دیگه از اون به بعد اون قویِ خسته؛
 از گفتن حرف‌ها و درد و دل‌هاش به اون آدم می‌ترسه،
 دیگه از اون به بعد اگر دلش بخواد توو بغلش گریه کنه سختشه سمتش بره. 
ممکنه حتی یه غصه‌ای از اینکه دیگه نمی‌تونه حرف‌هاش رو بهش بزنه هم توو دلش بمونه؛
 ولی درباره‌ش چیزی نگه.
 می‌دونی، کاش اگر آدم امن کسی هستیم؛ 
خودمون رو ازش نگیریم. 
شاید اون آدم فقط ما رو داشته باشه. 
مشاهده ۹ دیدگاه ارسالی ...

گاهی به خواستن نيست... 
وقتی چيزی قرار نباشه اتفاق بيفته، 
حتی از دست سرنوشت هم كاری برنمياد. 
گاهی كوه به كوه كه نه آدم به آدم هم نمی رسه.
 كنار هم پير شدن،
 با كنار ايستادن و پير شدن يكى ديگه رو ديدن،
 خيلی فرق داره... 
بي رحم ترين شكل زندگی اينه كه،
 يه نفر رو تووی خودت سركوب كنی .. 

بعضی دروغ ها
 اینقدر خوب است که آدم
 دلش می خواهد هی باورش کند !

یک روز چشم وا می کنی و می بینی 
همه ی فصل ها و ماه ها و روزها برایت شبیه به هم اند .
 در پنج شنبه همان احساسی را داری که در شنبه داری
 و غروب دوشنبه برایت با غروب جمعه ، هیچ فرقی ندارد ! 
بهار ، فقط بهار است و پاییز ، فقط پاییز ... 
دیگر زیباییِ گلها ، تو را به وجد نمی آورَد ،
 خِش خشِ برگ ها تو را یادِ کسی نمی اندازد 
و جدول های کنار خیابان را که می بینی ؛
 به سرت هوای قدم زدن و دیوانگی نمی زند ! 
تنهاییِ پروانه ها دلت را نمی لرزانَد ، 
مقصد قاصدک ها برایت مهم نیست
 و دنبالِ شجره نامه ی جیرجیرک ها نمی گردی !
 یک روز چشم وا می کنی و می بینی که 
زندگی را بیش از اندازه جدی گرفته ای 
و تمام تلاشی که می کنی برای زنده ماندن است ، 
نه زندگی کردن !
 از یک جایی به بعد ، همه چیزِ جهان برایت تکراریست ، 
نه اشتیاقی برای عاشقِ کسی شدن داری
 و نه انگیزه ای برای عاشقانه با کسی حرف زدن !
 تمام زندگی ات طبق فرمول یکنواختِ منطق ، پیش می رود
 و دیگر هیچ آرزوی عجیبی در سرت نداری ...
 آدم ها لابه لای مشکلات و سختی ها بزرگ می شوند
 اما بدان که آن روز ، تو بزرگ نشده ای ! 
فقط کودک بلند پرواز درونت را کشته ای ..
. بزرگ شدن اینقدرها ترسناک نیست !
بازنشر کرده است.


كلماتي كه از دل بر مي آيند 

هرگز بيان نمي شوند 

در گلو گير مي كنند و تنها در چشم ها خوانده مي شوند ..



گاهی وقتا فراموش کن کجایی، 
به کجا رسیدی
 و به کجا نرسیدی 
گاهی وقتا فقط زندگی کن…
 یاد قولهایی که به خودت دادی نباش 
یه وقتایی شرمنده خودت نباش
 تقصیر تو نیست تو تلاشتو کردی اما نشد…
 یه وقتایی جواب خودتو نده
 هر کی پرسید: چرا اینجای زندگی گیر کردی لبخند بزن و بگو کم نذاشتم اما…
 نشد یه وقتایی فقط از زنده بودنت لذت ببر…
 از بودن کنار کسانی که دوستشان داری و دوستت دارن…
 از طلوع خورشید از صدای آواز قمری ها…
از باد…
باران 

از همه لذت ببر... 

کاش آدمیزاد دکمه "برگشت" داشت 
یا حتی"بازگشت به تنظیماتِ کارخانه" 
می تونست برگرده به روزایی که بعضی آدم ها رو نمی شناخت
 کاش آدمیزاد دکمه یِ"برگشت" داشت از دوست داشتنِ بعضیا...
 کاش می تونست برگـرده به روزایِ "داشتـن" و"بودن"ِ 
یه آدمایی یه چیـزایی تو زندگیش.... 
کاش دکمه یِ"لغو نصبِ دلتنگی "داشت... 
یا بلد بود چجوری میشه دوست نداشت دلتنگ نشد، 
دردِ نبـودن نکشید...
 کاش آدمیزاد یه ورژنِ جدید داشت 
که توش این همه دست و پاش بسته نبود
 میتونست آدم هارو از فاصله یِ دور بغل کنه، ببوسه، یابرگـردونه خیلی هارو که رفتن،
 که اشتباهی رفتن..
. می تونست از خاطره ها بِکِشَتِش بیرون و بگه
" لعنتی ما که تو این خاطره کلی حالمون خوب بود،
 چرا، چی شد که رفتی"...
 کاش می تونست اسم و خاطره یِ بعضی هارو حذف کنه از گذشته ها
 و حضورِ یه سری آدم ها رو نصب کنه تو لحظه هاش...
 کاش آدمیزاد یه ورژنِ جدید داشت که توش این همه دست و پاش بسته نبود...

کااااااااش ....