الینا ( ارامش در تنهایی)
۱,۳۶۸ پست
۱۸۵ دنبال‌کننده
۴,۷۵۸ امتیاز
زن
فوق ليسانس
روانشناس
هر چیزی که ارامش دهنده و انرژی مثبت داشته باشه

تصاویر اخیر

بازنشر کرده است.
نترس!!!

اشکال نداره
زمین خوردی؟
فدا سرت دوباره از نو شروع میکنی.
مگه بار اولته؟
مگه اولین بارته زمین میخوری یا زمین میزننت؟
مگه اولین باره وقتی شکست میخوری دورت خلوت میشه؟
مگه اولین باره تنهات گذاشتن؟
غصه چیو میخوری؟
تو همیشه خودت داشتی.
همیشه متکی به خودت بودی.
پس نترس و ادامه بده.
نترس از نو شروع کن.
نترس و فقط به مسیرت فکر کن.
هیچ اشکالی هم نداره که وسط راه خسته بشی و یکم به خودت زمان بدی.
ولی اجازه نده این خستگی تورو از مسیرت دور کنه.
قوی تر از قبل شروع کن.
میدونم که میتونی.
من بهت ایمان دارم .
بازنشر کرده است.
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌💠❤️⊰⃟????࿐ྀུ༅࿇༅═‎
زیر باران دیدن دلدار می چسبدعجیب...
دست توی دست های یار می چسبد عجیب...
معنی بی تاب بودن هایم جز عشق چیست؟
این غزل ها لحظه دیدار می چسبد عجیب....
کوچه باغ خاطرات و خش خش برگ درخت...
پرسه های خیس در رگبار می چسبد عجیب...
من بگویم میروم تا سد راه من شوی...
از من انکار ، از تو هی اصرار می چسبد عجیب...
کافی است عاشق تر از هر بار آرامم کنی..
سر بروی شانه ام بگذار می چسبد عجیب....

🖊 لاادری

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌💠❤️⊰⃟????࿐ྀུ༅࿇༅═‎
بازنشر کرده است.
می رود قافله ی عمر، چه ها می ماند..؟
هر که غفلت کند از قافله جا می ماند

شیشه ی عمر چه زیباست ولی حساس است
که به رویش اثر ِلکه و ها می ماند

باید از شیشه ی خود لکه زدایی بکنی
خوب و بد در پس ِاین شیشه بجا می ماند

هر که نیکی کند و دست کسی را گیرد
دست ِاو یکسره در دست ِخدا می ماند

هر که یک ذره در این حادثه ظالم باشد
آخر ِقصــــه گرفتـــــــار بلا می مانـــد…
بازنشر کرده است.
..بماند به یادگار
این تصویر پروفایل قبلی من هست
بازنشر کرده است.
حسن ختام پست هام
بماند به یادگار
بازنشر کرده است.
حسن ختام پست هام
بماند بیادگار
و ۱ کاربر دیگر بازنشر کرده‌اند.
...
و ۱ کاربر دیگر بازنشر کرده‌اند.
...
مشاهده ۴ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
....
و ۱ کاربر دیگر بازنشر کرده‌اند.
....
بازنشر کرده است.
...
بازنشر کرده است.
...
بازنشر کرده است.
..ارامش
بازنشر کرده است.
..
بازنشر کرده است.
می خواهم به کوهستان بروم ...
جایی که پر از آوازِ عقاب هایِ آزاد باشد ،
و در هوای بِکرش ؛
بتوان شاد بود و نفس کشید ،
بتوان زلال بود و نترسید ... !
می خواهم سمفونیِ آرامِ شبانه ام ؛
زوزه ی گرگ ها باشد ،
و تمامِ روز ؛
هم صحبتِ گنجشک ها و توکاها باشم ...
دلم یک انقلاب می خواهد ...
یک کنار کشیدن ،
یک انصراف ... !!!
باید از هیاهو دور شد ،
آوایِ رود را شنید ،
آتشفشان را بوسید ،
کوه را نوازش کرد ،
و جنگل را در آغوش کشید ...
می خواهم به کوهستان بروم ،
کلبه ای بسازم ،
و به دور از شلوغی و بی مهریِ آدم ها ؛
در آرامشی محض ؛
زندگی کنم ...