Mandana
۶۳۵ پست
۳۴۱ دنبال‌کننده
۴,۷۰۸ امتیاز
زن، متاهل
۱۳۶۷/۰۷/۰۱
آروم و عادی
instagraph.ir/harfeto/84..

تصاویر اخیر

بازنشر کرده است.

ای كاش نريزد

به هم آرامشِ روحت

من بند دلم

بر رگِ اعصاب تو بند است

 


‍ خورشید را میدزدم
فقط برای تو!
میگذارم توی جیبم
تا فردا بزنم به موهایت‍
فردا به تو می گویم چقدر "دوستت دارم! "

فردا تو می فهمی
می دانم!
آخ ... فردا!

راستی چرا فردا نمی شود؟
این شب چقدر طول کشیده...
چرا آفتاب نمی شود؟
یکی نیست بگوید
خورشید کدام گوری رفته؟!

" سیلور استاین "


- حوالیِ ، بویِ بهشت می آید..
عطرِ شکوفه ها و خاکِ باران خورده ،
هوش از سرِ رهگذرانِ شهر پرانده..!
فصل بهار ، شوخی بردار نیست ،
همه را عاشق می کند..!

#نرگس_صرافیان_طوفان


آدم ها؟


فقط چند تیکه گوشته چسبیده به استخوان، با روکشی از پوست.


یک دهن دارند که تا زمان مرگشان کثیف تر از تونل های فاضلابی میشود.


گوش هایی که به مزخرف ترین کلمات گوش میدهند،


مغزهای از کار افتاده که فقط یک دهم آن استفاده میشود.


چشم هایی که حقیقت جلویشان است، اما نمیبینند،


انگار روی قرنیه و مردمکشان را خاک گرفته است



نصف قهوه ات را که خوردی
بیا جای فنجان هایمان را عوض کنیم،
در کافه های شهر
نمی شود یکدیگر را بوسید...:



میشود تنهایی بچگی کرد
تنهایی بزرگ شد
تنهایی زندگی کرد
تنهایی مرد
ولی قهوه ی غروب های دلگیر جمعه را که نمیشود تنهایی خورد.......!!!


مشاهده ۴ دیدگاه ارسالی ...

ما زن ها

چرخ و فلکی از چرا ها سواریم

چرا رفت؟

چرا آمد اصلا؟

چرا؟

چرا؟

چرا نخندید؟


یکی بیاید تکانمان بدهد

بگوید پیاده شوید

"نبودن"

مهم تر از "چرا نبودن" است....


| مهدیه لطیفی |



دیوار مست و پنجره مست و اطاق مست!

این چندمین شب است که خوابم نبرده است

رویای « تو » مقابل « من » گیج و خط خطی

در جیغ جیغ گردش خفاشه ای پـست

 

رویای « من » مقابل « تو » تو که نیستی!

دارم یواش واش...که از هوش می رَ...رَ...

پیچیده توی جمجمه ام هی صدای دست

 

هی دست، دست می کنی و من که مرده ام

مردی که نیست خسته شده از هرآنچه هست!

یا علم یا که عقل...و یا یک خدای خوب...

« باید چه کار کرد تو را هیچ چی پرست؟! »

 

من از...کمک!...همیشه...کمک!...خسته تر...کمک!

« با احتیاط حمل شود که شکستنیـ ... »

یکهو جیرینگ! بغض کسی در گلو شکست!

 

| سید مهدی موسوی |



هوس #تُ را دارم...

در پیچ و خم نگاه عریانی
می چرخم؛
در بیراهه های دستهایی که
به جایی بند نیست؛

بگو آغوشت را چه کسی به غارت بُرده
که اینگونه؛
در هوس داشتنت می سوزم!


دختر که سیگار نمیکشد..

مرد که گریه نمیکند..

کدامتان از درونش آگاهید..کدامتان یک شب از زندگیش را تجربه کرده اید..کدامتان هرشب برای خودتان آرزوی مرگ کرده اید و صبح از بیدار شدن و شروع دوباره ترسیده اید..؟!

گاهی باید مرد بود و مردانه اشک ریخت.

گاهی باید زن بود و زنانه سیگار هارا پشت هم دود کرد.

هم مرد گریه کردن هایش منطقی است.

هم زن سیگار کشیدن هایش.


| نرگس حریری |



چه می شد اگر خدا

آن که خورشید را

چون سیب درخشانی در میانه‌ی آسمان جا داد،

آن که رودخانه ها را به رقص در آورد

و کوه ها را بر افراشت،

چه می شد اگر او، حتی به شوخی

مرا و تو را عوض می کرد

مرا کمتر شیفته

تو را زیبا کمتر

 

| نزار قبانی |



کاش

امروز سر یکی از چهار راه ها

یکی از این فالگیر ها

جلویت را میگرفت و میگفت

به به

چه چشمهایی

چه خانم زیبایی

ماشا الله، بترکد چشم حسود!

بیا...

بیا بگذار فالت را بگیرم!

بعد تو هم بگویی باشد!

به شرطی که حرفهای قشنگ بزنی برایم!

پیر زن فالگیر با محبت میگوید:

با من!

نگران نباش!

کف دستت را ندیده

شروع کند که وااااای

اینجا را ببین

چقدر مهربان است!

چقدر دوستت دارد!

اصلا...

برایت میمیرد!

آخ خانم جان اذیتش نکن

کمی مهربان باش!

ابروهایت را هفتی،هشتی کن و بگو!

جلل الخالق!

چه کسی را؟

پیر زن با مهربانی میگوید

ای مااادر جااان...

این روزها مرد زندگی کم پیدا میشود

مردی که تو را نفس بکشد!

پس هوایش را داشته باش

باز میخندی!

پیر زن میگوید اگر هست مراقب عشقت باش

و اگر نیست زود میرسد!

با لبخند مهربان همیشگی ات خدا حافظی میکنی و میپرسی خب

حالا این عشق خیالی چقدر برایم آب خورد؟

فالگیر میگوید هیچی

فدای چشمهای عسلی ات مادر!

سپید بخت شوی!

به سلامت ....

کاش با تعجب و لبخند از چهار راه که رد شدی...

پیر زن دنبال من بگردد در شلوغی جمعیت!

بیاید و بگوید پسرم خوب بود؟

کاری کردم یک دل نه ، صد دل عاشقت شود!

و من با نگرانی بگویم عالی بودی مادر!

عالی!

و به این فکر کنم که چرا به جای یک چرخ، چهار چرخ ماشینت را پنجر کرده ام!


| حامد نیازی |



میشود بغلم کنی؟؟
محکم،
از آنهایی که سرم چفت شود روی قلبت و حتی هوا هم بینمان نباشد…
میشود بغلم کنی؟؟
دلم تنگ است
برای بوی تنت،
برای دستانت که دورم گره شود
و برای حس امنیتی که آغوشت دارد…


هر شب که می‌خواهم بخوابم

می‌گویم

صبح که آمدی با شاخه‌ای گل سرخ

وانمود می‌کنم

هیچ دل تنگ نبوده‌ام

صبح که بیدار می‌شوم

می‌گویم

شب، با چمدانی بزرگ می‌آید

و دیگر نمی‌رود ...



#کیکاووس_یاکیده



زمستان اسـت

و میل های بافتنی میخواهند نبودنت را ببافند

مشتاقانه

رج بـه رج

و مـن چـه کودکانه دلخوشم

شال گردنی باشم

تا حواسم گرم آمدنت باشند

  • hammid

    بگذار برایت شعر ببافم..
    از تار و پود دستها هامان
    که مست
    به کنکاش گرما هایند.
    ...

  • Mandana

    هوا سرد و زمستانیست
    ماه میبافد
    یکی زیر یکی رو
    باید کمی "ها "کنم
    تا خورشید گرم شود


مردِ مغرور دوست داشتنی ام!
این زمستان،
این سوزِ دلچسب
و این هوای نوبرانه
تنها کنار تو با یک فنجان چای گرم میچسبد!
که بنشینیم کنار شومینه…
و از پشت پنجره هوای زمستان را تماشا کنیم…
تو برایم مولانا بخوانی
“ای که در باغ رخش ره بردی
گل تازه به زمستان بستان”
من وجودم لبریز شود از تو…
آسمان ذوق کند…
برف ببارد..
ما بوسه بکاریم ..
و دنیا بالای سقف خانه ای
که آدم هایش ماییم
آهنگ عشق بنوازد
ما برقصیم …
و یکی شویم
در آغوش هم!