Mandana
۶۵۰ پست
۳۷۸ دنبال‌کننده
۱۳,۷۲۰ امتیاز
زن، متاهل
۱۳۶۸/۰۷/۰۱
آروم و عادی
instagraph.ir/harfeto/84..

تصاویر اخیر

بازنشر کرده است.

ای كاش نريزد

به هم آرامشِ روحت

من بند دلم

بر رگِ اعصاب تو بند است

 

بازنشر کرده است.
آدمهای مغرور دو دسته اند:

مغرورِ خوب و مغرورِ بد

مغرورِ خوب هیچ وقت تو هیچ چیز جلو نمیره،

اما اگه جلو بری و ازت محبت ببینه

چند برابر بهت محبت میکنه...

اما مغرورِ بد هر چه بیشتر بهش محبت کنی

و علاقتُ بهش ثابت کنی غرورش پررنگ تر میشه ودست تو دستِ غرور میزاره

و باهاش میره و ازت دورمیشه

و جواب محبت هاتو با سردی میده!

گاهی باید قبول کنیم

برای داشتنِ حالِ خوب باید از دوست داشتن دسته ی دوم دست برداریم،

دوست داشتن آدم هایی که غرورشان اولویتشان است آزار دهندست...

و هرچه بیشتر دوستش داشته باشی بیشتر اذیت میشوی و ضربه میخوری!

عشق و خوشبختی غرورِ فراموش شده میخواهد!

| المیرا دهنوی |
بازنشر کرده است.
مراقب باشید که کیو از دست میدید بعضی از آدما هیچوقت تکرار نمیشن:
"همه‌ی زنان با حضور زنی دیگر فراموش نمی‌شوند!
زنی وجود دارد که اگر گم شد، تمام زندگی‌ات را برای جمع کردن چهره‌اش از صدها زنِ دیگر،
می‌گذرانی و پیدایش نمیکنی.."
بازنشر کرده است.
نفس میکشم
ها میکنم
تعفن پر کرد ریه ام را
چه مرداب دلگیری !...

بازنشر کرده است.
من اونو ترک کردم یا اون منو ترک کرد؟

+ معلومه، تو اونو ترک کردی.

- ولی وقتی ترکش کردم هیچوقت دنبالم نیومد...

من اونو ترک کردم یا اون منو ترک کرد؟!

| آنا جمشیدی |
بازنشر کرده است.
می‌گفت:

ببین من آدم دروغ و دغل بافتن نیستم...

نمیگم تو اولیمی، بودن!

قبلِ تو خیلیا بودن، همه شونم وقتی اومدن گمون می‌کردم عشقن، کنارشونم بدک نبود حالم، می گفتم، می‌شنیدم، روزگار می‌گذروندم خلاصه...

نبودناشونم یه چند صباحی حالمو بد می‌کرد اما هرچی بود می‌گذشت!

اما تو نبودنات نمی‌گذره...

تو نبودنات حالمو بد نمی‌کنه، می‌کُشه فقط!

من با خیلیا خندیدم، اما فقط برا توئه که چشمام تر می‌شه، فقط رفتن توئه که به گریه م میندازه حتی فکر و خیالش!

ببین من دروغ نیست توو کارم،

تو اولیم نبودی...

اما به جون مادرم قسم، آخریمی!

| طاهره اباذاری هریس |
بازنشر کرده است.
می‌دونی رفیق؟
مهم‌ترین رابطه‌ای که داری، رابطه با خودته.
حالت که با خودت خوب نباشه، حالت با هیچ کس و هیچ چیز دیگه هم خوب نمیشه.

همیشه یه صدایی ته قلبت داره بهت میگه چی درسته و چی غلط؟
داره بهت میگه کدوم راهو بری بهتره؟
به حرفش گوش کن. لج نکن با خودت.
نذار حالت بد بشه.
نذار جنگ شه تو دلت.
که تاریک‌ترین جنگ جهانه

صلح کن با خودت.
بذار آرامش تو وجودت جریان پیدا کنه

مانگ میرزایی
بازنشر کرده است.
"قطعه ای از من کنار توست
و قطعه ای کنار خودم
و قطعاتم دلتنگ یکدیگرند
میشود بیایی؟؟؟"

بازنشر کرده است.
یه دیالوگی بود می‌گفت:
"اگه پیش کسی گریه کردی و باز هم تورو آدم قوی دونست،
اگه پیش کسی لحظه ‌خشمگین شدی و بازم تورو آدم مهربونی دونست،
رهاش نکن."
به همین قشنگی.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
بازنشر کرده است.
روان‌درمانگرِ تازه‌ام پرسید آخرین‌باری که کسی را دوست داشته‌ای یادت هست؟ دقیقاً کِی بود؟

و من به‌جای جواب‌دادن، تلخ و طولانی گریستم.

جوابِ سوال آخرین‌باری که کسی را دوست داشته‌‌ای، کلمه نیست. جواب آخرین‌باری که کسی را دوست‌ داشته‌ای، گریه است. گریه‌ای طولانی.



| فاطمه بهروزفخر|
بازنشر کرده است.
دوست داشتن اگر دوست داشتن باشه،

برمیگردی بهش میگی:

ببین من نمیخوام هیچوقت، سرِ هیچ تصمیمی، قید دلت و دلخواهتو بزنی بخاطر من. من نمیخوام اونی باشم که محدودت میکنه و سد میشه بین تو و رویاهات...تو و باورات.

من میخوام اونی باشم که هرجا گیر کردی روم حساب کنی. هرجا کمک خواستی بدونی هستم. هرجا سنگ صبور واسه غصه‌هات خواستی بدونی هستم. هرجا تنها بودی بدونی هستم که از تنهایی درت بیارم.

دوست داشتن اگر دوست داشتن باشه آدم وامیسته کنارش و میگه برو راه رویاهاتو من کنارتم.

کسی که واقعا یکیو دوست داره هیچوقت وانمیسته مقابلش بگه جز من و آغوشم مقصد نداشته باش. جز دلخواسته‌هام به چیزی نرس.

عاشق خودخواه نمیشه!

دوست داشتن واقعی اگر باشه تو هر کاری میکنی که اون همونی باشه که میخواد...نه اونی که تو میخوای!

| مانگ میرزایی |
بازنشر کرده است.
همیشه که پاییز

فصل عاشق شدن، قدم زدن و شعر خواندن نیست!

گاهی هم فصلی ست

که می شود روی بعضی از خاطره ها

مثل برگ های ریخته شده درخت

پا گذاشت و رفت...



| فرشته رضایی
بازنشر کرده است.
بغلم می‌کنی؟
بغلم می‌کنی وقتی اضطراب، محاصره‌ام کرده و دارم رنج می‌کشم؟
وقتی از درون متلاشی‌ام و از بیرون آرام؟
بغلم می‌کنی که دردهام بریزد و پاییز غمگینم بهار شود؟
دستانم را می‌گیری تا هزاران گنجشک غمگین، درون سینه‌ی من آرام بگیرد؟
نگرانم می‌شوی؟
غصه‌ام را می‌خوری وقتی که زل می‌زنم به نقطه‌ای و آرام و بی‌صدا غصه می‌خورم؟
نهایت تلاشت را می‌کنی؟ برای اینکه حال من خوب‌تر شود؟!
همیشه برای آدم‌های غمگین چای ریخته‌ام و این نهایت تلاش من برای آرام کردن‌شان بوده. نهایت تلاشم برای اینکه زمستان کسی را بهار کنم.

گاهی حجم دردها بیش از ظرف تحمل آدم‌هاست و آدم‌ها حق دارند غمگین باشند.

دردهایی هست که نمی‌توان از آن‌ها حرف زد، و رنج‌هایی هست که نمی‌توان آن‌ها را شرح داد. چیزی نپرس، فقط سستیِ شانه‌های سنگینم را ببین، سرت را به نشانه‌ی همدردی تکان بده و در آغوشم بگیر. که همین شانه‌های امن تو برای من کافی‌ست.

هوا سرد است

برایم چای می‌ریزی؟



| نرگس صرافیان طوفان |
بازنشر کرده است.
من مثل بقیه آدما نیستم گیرای الکی بهت بدم
بگم چرا زود جواب نمی‌دی ،
چرا آنلاینی سین نمی‌زنی،
چرا امروز بهم زنگ نزدی ،
چرا دیر برداشتی گوشیو،
چرا بدون شب بخیر خوابیدی،
چرا تا فلان ساعت بیدار بودی،
من می‌خوام تو همون طوری که راحتی زندگی کنی،
هر وقت سرت شلوغ بود دیر جوابمو بدی،
هر وقت دستت بند بود سین نزنی و به کارت برسی،
هر وقت حوصله‌ حرف زدن نداشتی اصلا زنگ نزنی،
هر وقت خسته بودی زودتر بخوابی،
نمی‌خوام چشمای قشنگت بخاطر "شب‌بخیر" گفتن به من بیشتر خسته بشن
می‌خوام همون طوری که تو حالت بهتره پیش بره،
می‌خوام همون کاری که اذیتت نکنه رو بکنی،
من فقط می‌خوام تو آروم باشی و رو به پیشرفت...

❤❤❤
مشاهده ۵ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
گاهی‌ فکر می‌‌کنم دنیا با همه عظمتش تا چه اندازه می‌‌تواند حقیر و بی‌ ارزش باشد.

آدم‌ها از بامِ باورِ ما سقوط می‌‌کنند، یکی‌...یکی‌.

و قلب بی‌ آلایش ما، تهی از عشق و اعتماد فرو می‌‌پاشد، زخم خورده، رنجیده، آرام...آرام



| نیکی فیروزکوهی |
بازنشر کرده است.
بالاخره یک روز تمام می‌شود

این دنیا با تمام سربالایی‌ها و سرپایینی‌هایش...

آدمی که تو را رنجاند،

اویی که تو را خنداند،

کسی که قلبت را به درد آورد،

اویی که آرامت کرد،

کسی که اشک‌هایت را دید و لبخند زد،

اویی که اشک‌هایت را پاک کرد و یا، با تو اشک ریخت

کسی که تمام وجودش پر از مهربانی بود،

و اویی که...

با همه‌ی آن‌ها، روزی جایی دور از این‌جا رو به رو می‌شوی؛

آن‌جا دیگر کسی نمی‌تواند؛ چشمانش را روی قلبی که شکست، بغضی که به گلویی نشاند، اشکی که جاری کرد، زندگی شیرینی که خرابش کرد، دروغی که گفت، ببندد.

چون همان وقت که این‌جا چشمانش را روی تمام این‌ها بسته بود؛ کسی بود که چشمانش همه چیز را ثبت می‌کرد و به خوش‌خیالی آن فرد، لبخندی تلخ می‌زد.

گاهی باید کنار گوش تمام بی‌گناهان دل‌شکسته و پر از بغض دنیا آرام گفت: غمت نباشد؛ کسی که این‌جا چشمانش را بست؛ جایی دیگر بخواهد یا نخواهد چشمانش باز خواهد شد، گوش‌هایش هم. و همان وقت اشکی را که جاری کرد و ندید؛ می‌بیند.

و صدای قلبی را که شکست؛ می‌شنود.
می‌دانی؟ تنها خوبی این دنیا این است که، تمام می‌شود

آرام بگیر...

آن‌جا، جای دیگری ست !!!