یادش بخیر روز اولی ک اومده بودم اینجا..
۴ سال پیش..
تازه از نایسفان اومده بودم اینجا...
چه روزهایی ک باهم میخندیدیم و شاد بودیم و چه روزایی ک تو غمها و حتی آسمونی شدن عزیزانمون، شریک غمهای هم بودیم ...
خیلی از این عزیزانی ک گفتم دیگه نیستن.. 😔
ولی بدونید همتون برام خیلی قابل احترامین... الهی همیشه و هرکجا ک هستین همیشه دلتون شاد باشه و تنتون سلامت، بهترین رفیقام 🙏🙏💙 ᴰᵃʳʸᵃ ❤ سکوت تنهایی ❤ پريچهر
@bagban553
@yalda-25
@malakehana
@Keeeee
@Mani135
@N-N
@sweetlife
@amir_mohammadd
از یک جایی به بعد آدم دلتنگی اش را داد نمیزند ...
دلتنگی اش را با خود به هرجا نمیبرد ...
دلتنگی اش را به غریبه ها نه، به دوستانش هم نشان نمیدهد...
جایی دور از چشم همه پنهانش میکند ...
و گاهی فقط وقتی تنهاست به سراغش می رود...
دستی به سر و روی دلتنگی اش میکشد... بغلش میکند...
شاید با بغض شعری برایش بخواند...
و دوباره آرام پنهانش می کند... همان گوشه دنج دور از دیگران...
باران که میبارد، پنجره را میبندم ...
دیگر یادم نیست غروب جمعه چه ساعتی بود!
پاییز را تنها از روی تقویم میشناسم!
گاهی دلم برای دلتنگ ِ تو شدن، تنگ میشود...
کاش میتوانستم
دلتنگیهای نبودنت را شماره کنم ...
مانند عیدیهای کودکیهایم
و صدای مادر را بشنوم که میگفت:
آنقدر نشمار... کم میشود ...
و من باور کنم
و باز دلتنگی هایم را شماره کنم تا کم شود...
دلم گرفت از آسمون، هم از زمین هم از زمون ...
تو زندگیم چقدر غمه، دلم گرفته از همه ...
ای روزگار لعنتی، تلخه بهت هر چی بگم...
من به زمین و آسمون، دست رفاقت نمیدم ...
از این همه دربه دری، تو قلب من قیامته ...
چه فایده داره زندگی، این انتهای طاقته ...
از این همه در به دری به لب رسیده جون من ...
به داد من نمیرسه خدای آسمون من ...
دلم گرفت از آسمون... هم از زمین هم از زمون...
تو بجای منم داری زجر میکشی..یکی عاشقته که تو عاشقشی
تو بجای منم پر غصه شدی، نذار خسته بشم نگو خسته شدی
نگران منی که نگیره دلم... واسه دیدن تو داره میره دلم
نگران منی مث بچگیام،تو خودت میدونی من ازت چی میخوام
مگه میشه باشی و تنها بمونم... محاله بذاری محاله بتونم
دلم دیگه دلتنگیاش بیشماره..هنوزم به جز تو کسی رو نداره
عوض میکنی زندگیمو... تو یادم دادی عاشقیمو
تحمل نداره نباشی دلی که تو تنها خداشی....
نگران منی به تو قرصه دلم... تو کنار منی نمیترسه دلم
بغلم کن ازم همه چیمو بگیر، بذار گریه کنم پیش تو دل سیر
بزرگی از شماست دوست خوب و بامحبتم 🙏😊🌹
با دعاهای خیر شما و انرژی که بواسطه دل پاکتون حاصل میشه، و با توکل بر خدا، ایمان دارم ک عملش خوب انجام میشه 🙏😊🌹
خیلی ممنونم از دعای خوبت آبجی خوش قلب و باشخصیتم
چه آغازی چه انجامی چه باید بود و باید شد
در این گرداب وحشت زا ...
چه امیدی چه پیغامی...
کدامین قصه شیرین برای کودک فردا ؟؟
زمین از غصه میمیرد پر از باد زمستانی ...
شعور شعر نا پیدا در این مرداب انسانی ...
همه جا سایه وحشت... همه جا چکمه قدرت ...
گلوی هر قناری را بریدند از سر نفرت ...
بجای شستن گلها، به باغ سبز انسانی،
شکفته بوته آتش... نشسته جغد ویرانی ...
چه آغازی چه انجامی چه باید بود و باید شد
در این گرداب وحشت زا ...
دلم گرفته ای رفیق، لبریزه بغضم این روزا...
هیشکی نمیفهمه منو، خسته ام از این حال و هوا ...
دلم گرفته ای رفیق، جا موندم انگار از همه ...
از حال این روزام برات هر چی بگم بازم کمه...
کاشکی منم شبیه تو کم می شدم از روزگار ...
واسه دوباره دیدنت بگو مونده چند تا بهار ...
هنوز به یاد تو شبا به آسمون خیره میشم ...
یا منو با خودت ببر یا دوباره بیا پیشم ...
هنوز به یاد تو شبا به آسمون خیره میشم ...
یا منو با خودت ببر یا دوباره بیا پیشم ...
از پس پرده نگاه کن مثله شطرنجه زمونه ...
هرکسی مثله یه مهره توی این بازی میمونه ...
یکی مثله ما پیاده، یکی صد ساله سواره ...
یه نفر خونه به دوشه، یکی دو تا قلعه داره ...
یه طرف همه سیاه و یه طرف همه سفیدن ...
رو به روی هم یه عمره ما رو دارن بازی میدن ...
اوناکه اوله بازی توی خونه ی تو و من،
پیش پای اسب دشمن، اون همه سرباز و چیدن،
ببین امروزم تو بازی میونه شاه و وزیرن ...
هنوزم بدون حرکت پشت ما سنگر میگیرن ...
اونکه ما رو بازی میده، اونه که مهره رو چیده
همون که نه شاهه نه سرباز... نه سیاهه نه سفیده...
از پس پرده نگاه کن ....
کوهو میذارم رو دوشم ... رخت هر جنگو میپوشم
موجو از دریا میگیرم ... شیره ی سنگو میدوشم
میارم ماهو تو خونه ... میگیرم بادو نشونه
همه ی خاک زمینو ... میشمرم دونه به دونه
اگه چشمات بگن آره، هیچ کدوم کاری نداره...
دنیا رو کولم میگیرم، روزی صد دفعه میمیرم ...
میکَنم ستاره ها رو، جلویِ چشات میگیرم ...
چشات حرمتِ زمینه، یه قشنگِ نازنینه...
تو اگه میخوای نذارم، هیچ کسی تو رو ببینه ...
اگه چشمات بگن آره، هیچ کدوم کاری نداره...
من همونم که همیشه غم و غصه ام بیشماره ...
اونیکه تنهاترینه، حتی سایه هم نداره...
این منم که خوبیامو کسی هرگز نشناخته...
اون که در راه رفاقت همه هستیشو باخته...
هر رفیق راهی با من دو سه روزی همسفر بود ...
ادعای هر رفاقت واسه من چه زود گذر بود...
چه اثر از این صداقت؟... چه ثمر از این نجابت؟...
وقتی قد سر سوزن به وفا نکردیم عادت ...
علیرضاباقری گروه هم حس❤
ای صمیمی، ای دوست ...
گاه و بیگاه لب پنجره خاطره ام می آیی ...
ای قدیمی، ای خوب ...
تو مرا یاد کنی یا نکنی، من به یادت هستم ...
من، صمیمانه به یادت هستم ...
آرزویم همه سر سبزی توست ...
دایم از خنده لبانت لبریز ...
ᴰᵃʳʸᵃ
آرزو می کنم که دیگر
هیچ آینه ای چشمای خیس و بغض های عمیق
و چانه های لرزان تو را نبیند ...
و هیچ پنجره ای شاهد
دل گرفتگی روزها و شب های تو نباشد ...
از فرط اشتیاق، اشک بریزی
و از شوق داشتن کسانی که
بیشتر از هر کسی تو را دوست دارند؛
بخندی و به یمن حضورشان، شاد باشی ...
تولدت مبارک آبجی گلم
بهترینارو واست آرزو میکنم عزیزه داداشی
بَعد ما بارون میباره عَطر آزادی ...
پُر میشه این خونه از رَقص و گل و شادی ...
ما بریم تو سینه ها رَگبار و آهَن نیست ...
دیگه هیچ خاکستری از جنِس آدَم نیست ...
هر عشقی میمیره خاموشی میگیره عشق تو نمیمیره
باور کن بعد از تو هیچکسی در قلبم جایت را نمیگیره...
بگذر ز من ای آشنا چون از تو من دیگر گذشتم ...
دیگر تو هم بیگانه شو چون دیگران با سرگذشتم ....
میخواهم عشقت در دل بمیرد ...
میخواهم تا دیگر در سر یادت پایان گیرد ...
هر عشقی میمیره خاموشی میگیره عشق تو نمیمیره
باور کن بعد از تو هیچکسی در قلبم جایت را نمیگیره...