برف باریده بر این جاده و جایت خالیست
دست در دست من اما رد پایت خالیست

روی این جاده ی یخ بسته ی بی مقصد آه
چقدر جاذبه ی گرم صدایت خالیست

امتدادیست پر از برف و پر از دلتنگی
جای نجوای توو زمزمه هایت خالیست

آسمان صاف و زمین سرد و درختان سرسبز
جاده از بوی دل انگیز هوایت خالیست

گرچه با فوجی از احساس قشنگم اما
سطر سطر دلم از حرف و هجایت خالیست

ای پریشان پشیمان شده از خویش هنوز
کلبه ی شعرو غزل نیز برایت خالیست...

بازنشر