ای کوه تو فریاد من امروز شنیدی
دردی است در این سینه که همزاد جهان است

از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند
یا رب چقدر فاصله ی دست و زبان است

خون می رود از دیده در این کنج صبوری
این صبر که من می کنم افشردن جان است