ناگفته‌،های،زنی،از لای پرده پنجره شب پیداست،خاطراتَ ش تمام درو دیوار اتاقش را جویده‌ است،درخیالش عابری از،آن سوی خیابان فریاد می زنددکتر بوی عطر ولوت ارکید تام فورد شما به مَشام‌ میرسد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.