میترا

چون، نمیتونم، اسم،اون کسی رو که دوسش دارم رو اینجا بگم،(همسایه رو به .. بیشتر

میترا
۲,۸۵۵ پست
۲,۳۶۵ دنبال‌کننده
۳۹,۲۳۰ امتیاز
زن
۱۳۷۰/۱۰/۰۶
آروم و عادی
زير ديپلم
ايران، تهران

تصاویر اخیر

موردی برای نمایش وجود ندارد.
بازنشر کرده است.
من، اصلأ به بالای صفحه نگاه نمی کنم که ببینم چه تعداد لایک یا کامنت و یا پیام خصوصی دارم، فقط زیر پست هامو که نگاه بکنم متوجه میشم، حتی خطاب هایی که زده شده رو تا الآن ندیدم، اینم خودش یک نوع تنبلی محسوب میشه.
مشاهده ۱۴ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
وقتی، با، من، حرف میزنی دیگه هیچی نه میبینم نه می‌شنوم تموم وجودم پر میشه از صدای تو.
تو، بابکن، هستم، و دارم به این فکر می کنم که همسایه طبقه اولمون که ۲ تا فرش خریده و داره می بره خونشون آیا دست یافت هستند یا نه.؟
بازنشر کرده است.
سلام، روز چهارشنبه تون، مثل اون گلی که دیروز من تو پارک دیدم زیبا عزیزانم.
بازنشر کرده است.
من‌،احساس،میکنم بعد، از خوردن شیرینی، واقعاً آدم بهتری می‌شم.
کم، کم، ما هم مثل همه که، دارند میرند به طرف خونه هاشون، بریم خونه،حتی، تنها اون خانم و آقای مسن، که رو به روی نیمکت ما نشسته بودند و به بچه ها و خانواده هایی که از جلوی اونها رد می شدند به اونا فقط لبخند می زدند، شاید به این فکر می کردند که اونها هم روزی از جلوی آدم های مسن تر رد می شدند و اونا هم بهوش لبخند می زدند کسی چه می دونه.
یکی، از، همسایه هامون، اومد گفت عه چه جالب ما داشتیم از این جا رد می شدیم دیدیم شما اینجایید گفتیم بیایم پیش تون، منم خیلی یواش گفتم از اینجا رد نشدید از پنجره مارو دیدید، گفت چیزی گفتی میترا جان.؟ گفتم خوش اومدین بفرمایید بنشینید،
بازنشر کرده است.
حدوداً، ۱۰،دقیقه، هست، که با مامان و داداش کوچیکه اومدیم پارک، و جاتون خالی نفری یک ساندویچ الویه درست کرده، من این پست رو که ارسال بکنم، اگر داداشم اجازه بده منم یه ذره می خورم، چون اون از الآن شروع کرده.
مشاهده ۴ دیدگاه ارسالی ...
  • میترا

    [ذِهن مَریض] مرسی، عزیزم، ممنون از لطف تون.

  • میترا

    ravaniii تشکر، از، شما، فقط میتونم بگم جاتون خالی، ولی اگر که اینجا هم که بودید نمی‌تونستم بهتون بدم چون کم بود.

من، میتوانستم، حدس، بزنم، چه سوالی در ذهنت داری ولی تو رفتی و من، نتوانستم.
بازنشر کرده است.
وقتی، ظرفها، رو، که، میشورم، شاید بیشتر از ۱۰ بار دستکش ظرفشویی رو در میارم تا ببینم چند تا لایک گرفتم بعد دوباره از نو، که خیلی کار سختیه، ولی جاروبرقی راحتره فقط خاموش میکنم و روشن.
بازنشر کرده است.
سلام، روز، چهارشنبه همگی، بخیر و عاشقانه.
  • sina

    سه شنبه آت عاشقانه

  • میترا

    sina سلام، روز ،تون بخیر ، راستش دیروز داشتم به این فکر می کردم که چرا من نوشتم چهارشنبه، شما گفتید سه شنبه، اول گفتم چرا ایشون از من ایراد گرفتن، خلاصه بعد از چندین ساعت فهمیدم که من سه شنبه رو با چهار شنبه اشتباه نوشتم، اما خیلی خیلی ممنون از شما جهت یادآوری تون عزیزم.

آهنگ هایی، رو،که، موقع ظرف شستن گوش میکنم، فقط گوش نمیکنم، بلکه جذب خونم میشه.
بازنشر کرده است.
با، خانم، آقای، غلامی اومدیم پارک، یک بسته پفک آورده بود، و روی نیمکت نشسته بودیم، و از خاطرات گذشته تعریف می کرد، که یهو وسط حرفهاش خنده اش گرفت، گفتم حرفهای شما که سراسر غم انگیز بود به چی خندیدی.؟ گفت میترا جان ۲ تا دونه از این پفک هم برای من میذاشتی، بس که شیرین صحبت می کرد که اصلاً حواسم نبود.
بازنشر کرده است.
سلام، رو به روی،آشپزخونه تو پذیرایی، هستم، روز دوشنبه همگی بخیر و شادی،
در، مورد، پست، قبلی، اینم یادم رفت بگم که وقتی میخواستم کاچی زعفرانی رو بخورم رفتم تو بالکن و به چراغ های روشن خونه ها نگاه می کردم و به این فکر می کردم که اگر اون کسی رو که دوسش دارم الآن اینجا بود شاید یک قاشق غذاخوری از این کاچی زعفرانی بهش می دادم.
در، مورد، پست، قبلی، یادم رفت بگم موقع رفتن به خونه همسایه مون یک کاسه نسبتاً متوسط کاچی زعفرانی هم به من داد.