Reza
۱۲۷ پست
۱۴۸ دنبال‌کننده
۶۴,۷۱۲ امتیاز
مرد، متاهل
۱۳۶۶/۰۱/۱۸
ليسانس
حسابدار
ايران، مازندران، ساری
سربازی رفته ام

تصاویر اخیر

بازنشر کرده است.
یادش بخیر روز اولی ک اومده بودم اینجا..
۴ سال پیش..
تازه از نایسفان اومده بودم اینجا...
چه روزهایی ک باهم میخندیدیم و شاد بودیم و چه روزایی ک تو غمها و حتی آسمونی شدن عزیزانمون، شریک غم‌های هم بودیم ...
خیلی از این عزیزانی ک گفتم دیگه نیستن.. 😔
ولی بدونید همتون برام خیلی قابل احترامین... الهی همیشه و هرکجا ک هستین همیشه دلتون شاد باشه و تنتون سلامت، بهترین رفیقام 🙏🙏💙
ᴰᵃʳʸᵃ
❤ سکوت تنهایی ❤
پريچهر
@bagban553
@yalda-25
@malakehana
@Keeeee
@Mani135
@N-N
@sweetlife
@amir_mohammadd
دیدگاه غیرفعال شده است.

شنبه روز بدی بود، روز بی‌حوصله‌گی،
وقت خوبی که می‌شد غزلی تازه بگی؛
ظهر یک‌شنبه‌ی من، جدول نیمه‌تموم،
همه خونه‌هاش سیاه، روی خونه جغد شوم؛
صفحه‌ی کهنه‌ی یادداشتای من ... گفت دوشنبه روز میلاد منه ،
اما شعر تو میگه که چشم من ... تو نخ ابره که بارون بزنه،
آخ اگه بارون بزنه، ... آخ اگه بارون بزنه!
غروب سه‌شنبه خاکستری بود،
همه انگار نوک کوه رفته بودن
به خودم هی زدم از این‌جا برو!
اما موش خورده شناسنامه‌ی من!
عصر چارشنبه‌ی من! ... عصر خوش‌بختی ما!
فصل گندیدن من! ... فصل جون‌سختی ما!
روز پنج‌شنبه اومد ... مث سقائک پیر،
رو نوکش یه چیکه آب ... گفت به من بگیر، بگیر!

باید که آسمونمون ... همیشه آبی بمونه
رو تن سبز لحظه ها ... خاطره هامون بمونه
اگه هنوز فاصله ها ... خط سیاهه بین ما
باید پل عاطفه شه ... دست سپیدِ دل ما
کویر نشه دلای ما … مثل بارون شیم بباریم
دستای احساسمونو … تو دستای عشق بذاریم
صدای پای شب داره … تو کوچه پرسه می زنه
آفتاب باید طلوع کنه … خورشید باید نور بزنه
باید که آسمونمون ... همیشه آبی بمونه
رو تن سبز لحظه ها … خاطره هامون بمونه
اگه هنوز فاصله ها … خط سیاهه بین ما
باید پل عاطفه شه ... دست سپیدِ دل ما

روی سکوی کناره پنجره، همه شب جای منه ...
چند ورق کاغذ و یک دونه قلم، همیشه یار منه ...
کاغذای خط خطی، از کنار در باز پنجره
میپرن توی کوچه، سر حال از اینکه آزاد شدن ...
نمی دونن که اسیر دل سنگ باد شدن ...
دیگه بیداری شب عادتمه ...
همدم سکوت تنهایی من
تیک تیک ساعتمه، تیک تیک ساعتمه ...
حالا من موندم و یک دونه ورق
که اونم از اسم تو سیاه میشه ...
همه چیم تو زندگی، آخرش به پای تو هدر میشه ...
چشمونم، فاصله رو از پنجره دید میزنه
دلم اسم تو رو فریاد میزنه ...
درای پنجره رو تا انتها باز می کنم
تو خیالم با تو پرواز میکنم ...
بازنشر کرده است.

@fanos-66
یک سال دیگه گذشت 
و کلی خاطره هایی که اینجا در کنار دوستان ساختیم 
البته من بیشتر روزای امسالو سعادت نداشتم که باشم 
به امید ساختن شادی 
و خاطره های بعدی .. 
می‌خواستم زیباترین کلام را برایت بنویسم 
اما پنداشتم ساده نوشتن همچون ساده زیستن زیباست : 
تو خوب مطلقی
من خوب‌ها را با تو می‌سنجم .. 
پیشاپیش تولدت مبارک دوست قدیمی 
امیدوارم بیشتر از 120 سال زنده باشی و به تمام آرزوها و اهدافت برسی
مشاهده ۴ دیدگاه ارسالی ...

جای مشخصی ندارم !



هیچکس ، هیچ جا‍ منتظرم نیست
...



فقط‍ میدانم که باید‍
!



اینجا‌ ماندن فایده ای ندارد !!!



کوله ‌بارے ‌بر دوش ،



سفرۍ ‌باید ...



سفری ‌بی ‌همراه !



گُم ‌شدن‌ تا ‌ته ِ‌تنهایی‌
محض…

بازنشر کرده است.

وقتی که گل در نمیاد، سواری اینور نمیاد
کوه و بیابون چی چیه؟ 
وقتی که بارون نمیاد، ابر زمستون نمیاد
این همه ناودون چی چیه؟
حالا تو دست بی صدا، دشنه ی ما شعر و غزل
قصه ی مرگ عاطفه، خوابای خوب بغل بغل
انگار با هم غریبه ایم، خوبیه ما دشمنیه ...
کاش من و تو می فهمیدیم: اومدنی رفتنیه ... اومدنی رفتنیه ...
تقصیر این قصه ها بود... تقصیر این دشمنا بود ...
اونا اگه شب نبودن، سپیده امروز با ما بود ...
کسی حرف منو انگار نمیفهمه ...
مرده زنده , خواب و بیدار نمی فهمه ...
کسی تنهاییمو از من نمی دزده
درده ما رو در و دیوار نمی فهمه ...
واسه ی تنهاییه خودم دلم می سوزه
قلب امروزیه من خالی تر از دیروزه 
مشاهده ۴ دیدگاه ارسالی ...
  • امیر محمُد

    ببخشید ویرایش دیدکاه هنوز فعال نشده داداش
    با گوشی هم که همش سوتی میشه
    شکلک عزیزی برام با مرام

  • Reza

    خخخ این چه حرفیه داداش گلم
    من که اصلا متوجه نشدم. تازه شکلکت خیلی هم به دیدگاهت میاد
    قربونت برم. تو ک بیشتر عزیزی بامرام


همچو پاییزم، به رنگ زرد
عادت کرده ام
 
با غم و اشک و دل پر درد
عادت کرده ام
...
در میان دوستان هرچند
زیباست زندگی
 
من به همراهی هر نامرد
عادت کرده ام
...
آرزوی چه چه بلبل به سر
دارم ولی
 
با هیاهوی سگ ولگرد عادت
کرده ام
...
هرم تن جان میدهد مارا،
دمت گرم ای رفیق

با نفسهای سیاه و سرد
عادت کرده ام
...
زخمها بر جان خریدم، طعنه
ها بشنیده ام

با بلایی کاو سرم سرم
آورد عادت کرده ام
...
گرچه اهلا از شمالم و به
عشق روی دریا میرم
 
با شترهای بیابان گرد
عادت کرده ام
...
در میان مردمان هرچند
خوشرویی خوش است
 
من به رخساری عبوس و سرد
عادت کرده ام
...

#رضا


چرا تن زنده و عاشق، کنار مرگ فرسودن 
چرا دلتنگ آزادی، گرفتار قفس بودن ...
قفس بشکن که بیزارم از آب و دانه در زندان 
خوشا پرواز ما حتی به باغ خشک بی باران ...
در این غوغای مردم کش، در این شهر به خون خفتن
خوشا در چنگ شب مردن، ولی از مرگ شب گفتن 
در آوار شب و دشنه، چکد از قلب من خونآب 
که میبینم من عاشق، چه ماری خفته در محراب ..... 
خوشا از بند تن رستن پی آزادی انسان 
نمیترسم من از بخشش، که اینک سر، که اینک جان ...
در این غوغای مردم کش، در این شهر به خون خفتن
خوشا در چنگ شب مردن، ولی از مرگ شب گفتن 
اگر پیرم اگر برنا... اگر برنای دلپیرم
به راه خیل جان بر کف که میمیرند، میمیرم ...
اگر سرخورده از خویشم من مغرور دشمن شاد،
برای فتح شهر خون، تو را کم دارم ای فریاد ....

چه رنجی از محبت ها کشیدیم... برهنه پا به تیغستان دویدیم

نگاهی آشنا در این همه چشم، ندیدیم و ندیدیم و ندیدیم ...

سبک باران ساحل ها ندیدند، به دوش خستگان باریست دنیا...

مرا در موج حسرت ها رها کرد... عجب یار وفاداریست دنیا

عجب خواب پریشانی ست دنیا... عجب آشفته بازاریست دنیا

عجب بیهوده تکراریست دنیا ...

میان آنچه باید باشد و نیست... عجب فرسوده دیواریست دنیا


مشاهده ۱۳ دیدگاه ارسالی ...
  • Reza

    منم همینطور. تفریحی میام در حد چند تا لایک و به شما دوستانم سر میزنم

    خواهش میکنم. منم خیلی خوشحال شدم دوباره دیدمتون. برقرار باشی همیشه

  • NEGIN

    همچنین دوست عزیز

بازنشر کرده است.

کاش می شد از یاد برد ؛
خاطراتِ خوبِ آدم هایِ از
یاد نرفته را ...

کاش می شد نسبت به بعضی
آدم ها بی تفاوت بود و شبیهِ بقیه از کنارشان رد شد
...
کاش دل کندن از آنها راحت
بود
...
کاش می شد بعضی آدم ها را
برایِ همیشه فراموش کرد
...
آدم هایی که نا خواسته ، در
کنج دلت جا میگیرند ...

همانهایی که کلامشان و
وجودشان اکسیری از مهر و محبت است ... 

مهرشان بی منت.. دلشان
صاف ...



کاش می شد با بعضی نبودن
ها کنار آمد ...
 
کاش می شد بی خیال بود
...
 

مشاهده ۵ دیدگاه ارسالی ...

زندگی با آدماش برای من یه قصه بود
توی این قصه کسی با کسی آشنا نبود ...
همه خنجر توی دست و خنده روی لب شون ...
توی شب صدایی جز گریهء بیصدا نبود ...
نمی خوام مثل همه گریه کنم
دیگه گریه دلو وا نمی کنه ...
قصه های پشت این پنجره ها
غمو از دلم جدا نمی کنه ...
قصهء ماتم من هر چی که بود هر چی که هست
قصهء ماتم قلب خسته یه آدمه ...
وقت خوابه دیگه دیره نمی خوام قصه بگم
از غم و غصه برات هر چی بگم بازم کمه ...
نمی خوام مثل همه گریه کنم
دیگه گریه دلو وا نمی کنه ...
قصه های پشت این پنجره ها
غمو از دلم جدا نمی کنه ...

خیلی وقته سایه تو بر سر ندارم ... چشم به در دارم ازت خبر ندارم
خیلی وقته زیر رگبار محبت، پای رفتن دارم همسفر ندارم ...
تو برام همه کسی تو برام هم نفسی.. نمی دونم که چرا تو به من نمیرسی
جای امن بودنم گرمی آغوش توست ...
دلی دارم نازنین که همیشه پیش توست ...
کی به تو گفته دیگه تورو نمی خوام، با دلی عاشق بدنبالت نمیام؟
کی به تو گفته دیگه دوستت ندارم، گل بوسه بر سر راهت نمی کارم؟
به من بگو کدوم صدا با تو هنوز عاشقونه میخونه؟
کدوم دل درد آشنا، مثل دل من به پایت میمونه؟
شب های من بدون تو یه آسمون بی ستاره هست
بودن تو برای من مثل تولدی دوباره هست ...

سقف خونم طلای ناب ... زیر پاهام حصیر سرد ...
تو دست من سیب گلاب، اما دلم پره ز درد ...
مثل درخت بیدکی تکیه مو دادم به کسی ...
شدم درختی تو کویر ... تنها و خشک، یک اسیر ...
اما یه روزگاری بود پدر بزرگمون می گفت:
بهشت همین دنیای ماست .. عشق و صفاست ...
اما کجاست ...
مثل درخت بیدکی تکیه مو دادم به کسی ...
شدم درختی تو کویر... تنها و خشک یک اسیر ...
می خوام دیگه رها باشم، ساده و بی ریا باشم ...
زمینمو شخم بزنم ... نه بد باشم، نه خوب باشم



یلدا
سلام یلدا. خوبی؟ خودتی؟ خوشحالم میبینمت 
مشاهده ۱۲ دیدگاه ارسالی ...

سلام. من تازه اومدم اینجا. از دوستان نایسفان و دوستفا کسی اینجا هست؟ خواستم بگم دلم تنگ شده واستون... همیشه بیادتونم... یادش بخیر ... آبجی دریاییم، داداش رضا، پریچهر، یلدا، داداش منصور، سکوت خانم، آبجی سپیده، داداش امید، ستاره، لنا، ایمان، آبجی هانا، و ...
همیشه در قلب و یادم هستین...

مشاهده ۲۶ دیدگاه ارسالی ...