لنا تقواشعار *مدیر فصل عاشقی الی*

مهربان.. مغرور دوست داشتنی . خانم ..دیگه ریا میشه نگم براتون:) بیشتر

لنا تقواشعار *مدیر فصل عاشقی الی*
۱۵۸ پست
۲۹ دنبال‌کننده
۳۲,۷۹۵ امتیاز
زن، متاهل
۱۳۶۶/۰۴/۲۹
خوشتیپ
فوق ليسانس
میگم بهتون
دین اسلام
ايران، تهران
a5
ندارم
قد ۱۶۴

تصاویر اخیر


ببین   بچه ها من دارم میرم  تا یه ساعت دیگه نمیام ..

انلاین شدم  من نیستما 



همزاد اومدی  چهار تا پست اموزشی بزار پس  
حواست هم باشه  تا بیام 

یعنی این ریش اتوسا چه کرده  با من .. اروم و بی سر و صدا

آقای مدیر حل نشد مشکل؟

عزیز دلم 
منم تازه آزاد شدم گلم 
میشه .خدا پشت و پناهت باشه و از پبچم بری گلم ..
لطفا عزیز دلم  .. اگه ناراحت نمیشی 
گل من

دل توبه کردی و شکستی....


کاش راه دوری بین ما بود….

کاش سرنوشت ما جدا بود…

از تو فکر من رها بود…

گر ندیده بودمت ای یار!

عــــشــــــق دیدی خانه ات خراب است!

عــــشــــــق هر چه گفته ای سراب است!

این چه حق انتخاب است….

دگر ندارم خبر از دلدار…

دل توبه کردی و شکستی ♬♫♪ دل با چه رویی عاشق هستی

http://irsv.upmusics.com/Downloads/Musics/Reza%20Bahram%20-%20Kaash%20(320).mp3


براے کشف ذهنیات مردم به خودت زحمت نده بهترین کسانت را از دست میدے! ذهن مردم با ظاهرشان خیلــــے فرق دارد



داستان منو خالم سلام من امیر هستم24سالمه من و خالم هم سن بودیم ینی باهم متولد شده بودیم تو بچگی زیاد بهش توجه نمیکردم و ازش بدم میومد چون کوچیک و پژمرده بود تازه سیاه سوختم بود تا اینکه کم کم بزرگ شدم و شبا هم با هم میخوابیدیم و توجهمو به خودش جلب کرده بود آخرش یه روز خالمو بردم دکتر و از روی صورتم برش داشتم خال بد فرمی بود آخر انحرافید دیگه کتک فایده نداره باید تبعیدتون کرد هیچ وقت فکر نمیکردم دوستام اینجوری باشن


دختره نوشته ۵۰۰ تاخواستگار داره ‏ من هر چی فکر میکنم میبینم ۵۰۰ تا خواستگار خیلی زیاده، فکر کنم باباش اینو گذاشته تو دیوار...


یه دوست چینی داشتم مریض شد براى عیادتش رفتم بیمارستان کنار تختش واسادم بهم گفت : چینگ چونگ چَن چووون… و جون داد بدبخت براى ترجمه این جمله رفتم چین اونجا از یه مرد چینی معنیش رو پرسیدم بهم گفت یعنی پاتو از رو شیلنگ اکسیژن وردار بیشور


به رفیقم میگم بریم دربند؟ میگه ببین من دیگ شرایطم با تو فرق داره، اگه بیام خانومم ناراحت میشه ازم (وی ۳ هفتس دوس دختر داره


‏یه استاد داشتم فامیلیش نادری بود یه بار سر کلاس بهش گفتم : استاد شما با کلوچه نادری نسبتی ندارین؟ اخم کرد گفت نه گفتم با خیابون نادری چی ؟ گفت نه ، فامیلی خودت چی بود ؟ گفتم نوری گفت با فیبر نوری نسبتی داری ؟ چشمامو گرد کردم گفتم : شما پسر عموی منو از کجا میشناسی؟ برگاش ریخت


مهمون اومده بود خونمون بابام داشت گز تعارف میکرد به مهمون طرف گفت ممنون یکی خوردم بابام گفت دوتا خوردی ولی بازم بردار دیگ نیومدن خونمون


قلبــ قلب راستش نمےدانم چیست... اما این را مےدانم ڪہ فقط جاے آدمهاے خیلے خوب است.

بازنشر کرده است.

قبول نداری خیلی معرکه است از شرِ همه چیز و همه کس خلاص شوی و بروی جایی که هیچ کس تو را نشناسد؟ گاهی دلم می ‌خواهد همین کار را بکنم