مریم م

برکه ام ، مانند رود اهل تلاطم نیستم خوبم اما فکر اثباتش به مردم نیست.. بیشتر

مریم م
۶۹۰ پست
۲۰ دنبال‌کننده
۳,۱۸۰ امتیاز
زن، مجرد
۱۳۵۶/۰۶/۲۷
فوق ليسانس
دین اسلام
ايران، گيلان، لاهیجان
زندگی با خانواده

تصاویر اخیر

بازنشر کرده است.
به کدام بهانه تحریم شده‌ام
زنگ نمیزنی
نمی آیی
از کنارم عبور میکنی
بی تفاوت
امشب بیا
پنج به علاوه یک شویم
یعنی من و چای و شعر و سیگارو تو
همراه با لبخندی ظریف بیا آشتی کنیم
تو تحریم رابردار
و من
قول می دهم به همان بیست درصد از نگاهت قناعت کنم
و هرگز سمت غنی سازی بوسه هانروم
بازنشر کرده است.
مهر هم تمام شد
با تمام بی‌مهریش
اصلاً این آبان‌ها
بیشتر بوی پاییز می‌دهند
هم برگ‌ها نارنجیند
هم خیابان‌ها خیس
خدا را چه دیدی
شاید آن مهری که
دنبالش می‌گشتیم
میان دستان آبان باشد
بازنشر کرده است.
به دیدارم بیا هر شب، در این تنهایی ِ تنها و تاریک ِ خدا مانند
دلم تنگ است
بیا ای روشن، ای روشن‌تر از لبخند
شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی‌ها
دلم تنگ است
بیا بنگر، چه غمگین و غریبانه
در این ایوان سرپوشیده، وین تالاب مالامال
دلی خوش کرده‌ام با این پرستوها و ماهی‌ها
و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی
بیا ای همگناه ِ من درین برزخ
بهشتم نیز و هم دوزخ
به دیدارم بیا، ای همگناه، ای مهربان با من
که اینان زود می‌پوشند رو در خواب‌های بی‌گناهی‌ها
و من می‌مانم و بیداد بی‌خوابی
در این ایوان سرپوشیدهٔ متروک
شب افتاده ست و در تالاب ِ من دیری ست
که در خوابند آن نیلوفر آبی و ماهی‌ها، پرستوها
بیا امشب که بس تاریک و تنهایم

بازنشر کرده است.
.

مرا چه حاجت اسپند و آیت الکرسی؟

فقط همین که تو باشی بلا ز من دور است.

هادی_معراجی
بازنشر کرده است.
هر زنی یک شعر است
گاه همپای دلش پرشور
گاه غمگین،
گاه تا اوج شقاوت، لبخند
گاه تا عمق وجودش، محزون.
هر زنی یک شعر است
شعری ازبوی خوش گندمزار
شعری ازجنس بلوغِ یک احساس
شعری از ته مانده  یک جامِ شراب
هر زنی یک شعر است
شعری از آینه در آینه
سخت تر، زیباتر، زیباتر.
هر زنی یک شعر پر از
فصل فصلِ حادثه است
هر زنی یک غزل است.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌
بازنشر کرده است.
.

دو چشم مست تو
کز خواب صبح برخیزند
هـزار فتنه به هــر گوشه ای برانگیزند

قرار عقل
برفت و مجال صبر نماند
که چشم و زلف تو از حد برون دلاویزند


بازنشر کرده است.
🌹🍃🍃
فال فنجان من این بود که شاعر بشوم...
از سر بخت خوشم با تو معاصر بشوم...

دست تقدیر بر این بود که سیمرغ شوی...
من به همراه تو تا قاف ،مسافر بشوم...

هر کسی را که به فکرم برسد بنده ی توست...
آه باعث شدی از عشق تو کافر بشوم...

"شاید این گونه خدا خواست مرا "اجر" دهد"...
تا که در فلسفه ی عشق تو حاضر بشوم...

حقم این نیست که یک لحظه نگاهت بکنم؟
یا که در خواب تو یک ثانیه ظاهر بشوم؟

غزل از شرم تمنا به تو مخفی شده تا....
باز من در صدد مصرع اخر بشوم...

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
بازنشر کرده است.
همه بر سرِ زبانند و تو در میانِ جانی

بازنشر کرده است.
هیچ کس نمی توانست مرا به کشتن دهد...
هیچ کس بــه قشنگـی
تـــو، مـرا نکشت...!

بازنشر کرده است.
آغوشت
بهارنارنجِ شیراز؛
سبز و پرسخن
و دلم
گنجشکی سرمست از عطرِ توست!
خجسته‌ی تقویم باد
اردیبهشت‌های بودنت!

🌱
بازنشر کرده است.
.

ارديبهشت را می شود،
آرام آرام عاشقی کرد
اردیبهشت را می شود
آرام آرام مُرد..!
به من باشد میگویم هیچ عشقی نباید توی اردیبهشت تمام شود، هیچ دلی نباید توی اردیبهشت بگیرد، تنگ شود
اصلا" اردیبهشت را باید دوباره از نو عاشق شد!
بهار باید  اول جاده ی دل بستن ها باشد، اول عاشقی کردن ها
اردیبهشت را باید از پشت تمام شال های نخی رنگی به تماشا نشست
ملایم آرام یواش
دقیقا "یواش"

بازنشر کرده است.
با این همه عمری اگر باقی بود
طوری از کنارِ زندگی می‌گذرم
که نه زانویِ آهویِ بی‌جفت بلرزد و
نه این دلِ ناماندگارِ بی‌درمان!

بازنشر کرده است.
من با تاب
من با تب
خانه‌ای در طرف دیگر شب ساخته‌ام
من در این خانه به گم‌نامی نمناک علف نزدیکم...


درگذشت ۱ اردیبهشت ۱۳۵۹
بازنشر کرده است.
یکی از بزرگترین نعمتهای ایرانیان داشتن شاعران بزرگی مثل سعدیه که با یه بیت هر چی توی دلته راحت به کلام تبدیل میکنند:

نظر آوردم و بردم که وجودی به تو ماند
همه اسمند و تو جسمی همه جسمند و تو جانی

یا مثلا:

میان ما و شما عهد در ازل رفته است
هزار سال براید همان نخستینی....
بازنشر کرده است.
خوش به حال آنجا
آن شهر
آن دیار که تو در آنی
چه خوشبخت است تو را دارد
بد به حال من
چه حقیرم که کنارم ندارمت...