دیگه آدم کم کم میبینه اینجوری شده ک سریال میبینه وسطش خوابش میبره ! نمیزنه عقب ببینه چی شد.
پیام اگه داد ج میده اگه هم نداد ک اصن یادت میره کی بود چی بود اصن چرا بود چرا نی...
همین ک ب قول این اهنگه «خوش میگذره بهم تنها بیشتر» کافیه!
حالا باشی بیس سال ، سی سال ، چل سال...
چون ی روز ب خودت میای میبینی کاین سبزه ک امروز تماشاگه تو بوده ، فردا همه از خاک تو برخواهد رست .
ترانہ نیستی ..
اما زمزمہے ِ
آشناے لب هاے منی....
لبخند نیستی
اما ذوق نهفته در چشمان منی......
تیرڪَی ابر نیستی امّا بارش
عمیقی بر ترڪ هاے احساسم
شـ؏ــر نیستی !
اما نبض هر واژهاے
به تمامی ایهام منی....
ترواشی سلول به سلول تن
تپش در تپش در رڪَــ احساسمی...!!
تو منِ در منی....تمامِ منی....
خیالی اما ڪنارِ منی....!!
برای داشتنت
ازتمام جهان گذشته ام
مرا بخواه
مرابخوان......
این اعجاز چشمان توست
عطرش
طعمش
چرا بهشتی است؟
محبوبم،
من عصرها
یک لیوان قهوه می ریزم
می نشینم پشت پنجره
وتمام شهررا
دربارانی که می بارد
با خیال تو قدم می زنم....
امیرعلی
دوبلورپلنگ صورتی بوده...دلتوصابون نزن

زهره ؟
بیا و بخوان و بمان
امیرعلی
برا منم بخون ، مرسی