روزی حاکمی به وزیرش گفت:امروز بگو بهترین قسمت گوسفند را برایم کباب کنند و بیاورند.
وزیر دستور داد خوراک زبان آوردند.
چند روز بعد حاکم به وزیر گفت:امروز میخواهم بدترین قسمت گوسفند را برایم بیاوری
و وزیر دستور داد باز هم خوراک زبان آوردند.
حاکم با تعجب گفت:
یک روز از تو بهترین خواستم و یک روز بدترین، هر دو روز را زبان برایم آوردی چرا؟؟؟
وزیر گفت: "قربان بهترین دوست برای انسان زبان اوست و بدترین دشمن نیز باز هم زبان اوست"
حواسمان باشد که:
ﺑﺎ
"ﺯباﻥ "میشود ﻣﺴﺨﺮﻩ کرد
ﺑﺎﺯباﻥ میشود ﺍﯾﺮﺍﺩﮔﺮﻓﺖ
با
ﺯباﻥ میشود ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩ
ﺑﺎﺯباﻥ میشود ﺩﻝ ﺷﮑﺴﺖ
با
ﺯباﻥ میشود ﺩﻟﺪﺍﺭﯼ ﺩﺍﺩ
ﺑﺎﺯباﻥ میشود ﺁﺑﺮﻭ ﺑﺮﺩ
ﺑﺎ
ﺯباﻥ میشود ﺁﺑﺮﻭ ﺧﺮﯾﺪ
ﺑﺎﺯباﻥ میشود جدایی انداخت
با
زبان میشود آتش زد با
زبان میشود آتش راخاموش کرد
من خودم را با اراده ى آهنين تو
در تاراج تاراى قلب ها خواهم كاشت
جهانى جديد شكل خواهد گرفت فردايى...
جهانى سرشار از شادى زيتون زار و جنگل هاى بلوط
كه باد در آن پيچيده باشد خندان و رقصان
مثل گلِ سرخ خنده هات و رقص گونه هات...
تنهاییم را پنهان می کنم...
در " نوشته هایم " درد دلم را...
در " دلم " دلتنگی ام را...
در " سکوتم " حرف های نگفته ام را...
در " لبخندم " غصه هایم را...
" دل " من.........
چه خردساااااال است...!!!
ساده می نگرد..!!
ساده می خندد..!!
ساده می پوشد..!!
ساده می گرید..!!
" دل " من.........
از تبار دیوارهای کاهگلی است...!!!
ساده می افتد..!!
ساده می شکند..!!
ساده می میرد..!!
"" خیلی ساده..
زندگی نمایشی است که هیچ تمرینی بر آن وجود ندارد،
پس آواز بخوان، اشک بریز، برقص و بخند
و با تمام وجود زندگی کن
قبل از آنکه نمایش تو بدون هیچ تشویقی به پایان رسد ..
رهروِ منزلِ عشقیم و زِ سرحَدّ عدم
تا به اقلیمِ وجود، اینهمه راه آمدهایم
یادمان باشد با شکستن پای دیگران
ما بهتر راه نخواهیم رفت !
یادمان باشد با شکستن دل دیگران
ما خوشبخت تر نمی شویم !
کاش بدانیم اگر دلیل اشک کسی شویم
دیگر با او طرف نیستیم
باخدای او طرف هستیم . . .
اگر شما فکر می کنید که جزو افراد باهوش هسیتید بگویید اشبتاه در کجاست؟ ؟ ؟
۱۲۳۴۵۶۷۸
۱۲۳۴۵۶۷۸
.
یعنی الان شما روی این موضوع تمرکز کردید !؟
من نگفتم که اشبتاه در اعداد است !!!
کلمه هستید ''هسیتید'' و کلمه اشتباه ''اشبتاه'' نوشته شده بود!!
پس بهتر نیست برگردیم از اول راهمنایی بخونیم؟؟؟؟!!!
حتی کمله راهنمایی رو هم اشتباه خوندی !!
پس بهتره برگردیم اول دبستان چون کلمه ''کمله'' رو هم اشتباه خوندی !!
پس برگردیم از مهد کودک بخونیم !
.
حتی کلمه مهد کودک هم اشتباه بود !!
چرابرگشتی بالارو نگاه کردی؟؟!
بزار زنگ بزنم یبمارستان روانی ها
کلمه بیمارستان هم اشتباهی بود؟؟!!
الوووووو اروژانس یکی بیاد اینارو ببرهههههههه !!
.
.
هههههههههه حتی نمتیونی کلمه اورژانس رو بخونی.
دیدی "نمیتونی" رو هم درست نخوندی !
مردی نابینا زیر درختی نشسته بود!
پادشاهی نزد او آمد، ادای احترام کرد و گفت:
قربان، از چه راهی میتوان به پایتخت رفت؟
پس از او نخست وزیر همین پادشاه نزد مرد نابینا آمد و بدون ادای احترام گفت:
آقا، راهی که به پایتخت می رود کدام است؟
سپس مردی عادی نزد نابینا آمد، ضربه ای به سر او زد و پرسید:
احمق،راهی که به پایتخت می رود کدامست؟
هنگامی که همه آنها مرد نابینا را ترک کردند، او شروع به خندیدن کرد.
مرد دیگری که کنار نابینا نشسته بود، از او پرسید:
به چه می خندی؟
نابینا پاسخ داد: اولین مردی که از من سوال کرد، پادشاه بود.
مرد دوم نخست وزیر او بود
و مرد سوم فقط یک نگهبان ساده بود.
مرد با تعجب از نابینا پرسید:
چگونه متوجه شدی؟ مگر تو نابینا نیستی؟
نابینا پاسخ داد:
فرق است میان آنها … پادشاه از بزرگی خود اطمینان داشت و به همین دلیل ادای احترام کرد…
ولی نگهبان به قدری از حقارت خود رنج می برد که حتی مرا کتک زد.
از همان زمان که "نامه" های بلند بالا شد "پیامک"، "پیامک" شد "استیکر"
🔸از همان زمان که "چای کیسه ای" را به "چایی لاهیجان" دیر دم خودمان ترجیح دادیم!
🔹از همان زمان که "فست فود" جای ساعتها "قل قل قرمه سبزی" روی "اجاق گاز" مان را گرفت!
🔸از همان زمان که "همه فصل" همه "میوه" ای در اختیارمان بود و یک فصل "انتظار" نکشیدیم تا میوه ی "نوبرانه" مان برسد!
همه چیز باید دم دستمان باشد حتی اگر فصلش نرسیده باشد!
🔹از وقتی هر چیز را "سریع" خواستیم!
از وقتی هرچیز را "آسان" به دست آوردیم!
و اگر آسان بدست نیامدنی بود "رهایش" کردیم،
"صبر" و "انتظار" برایمان کسالت آور و بی معنی شد و حال دلمون دگرگون و آشفته . . .