علی
۱۱۷ پست
۳۱ دنبال‌کننده
۶,۲۲۵ امتیاز
مرد
رنگ قرمز

تصاویر اخیر

رفته ای ماه دیگران بشوی
بدنم مثل قبرها سرد است
فکرکن من چقدر غمگینم!
عشق تنها دلیل این درد است ...
غم‌ هایم
هر چه که باشد،
وسیع‌ تر از
شانه‌ هایت نیست..!
روزهایی میرسند
که موهایت سراغ انگشتهایم را میگیرند
و جیب هایت به جستجوی دستهایم
تمام خیابان ها را پرسه میزنند …
چشم هایت همه جا دنبالم میگردند
و لب هایت به اشتباه به صورت آدم های غریبه لبخند میزنند
و نامم را صدا می کنند …
روزهایی میرسند
که مغزت از تکرار خاطره هایم درد میگیرد
و قلبت مدام از تو میپرسد چرا…؟
باور کن
روزهایی میرسند
که آدم ها باید به خودشان جواب پس بدهند!
بعد از رفتنت
هیچ نمیگویم
من تو را به روزهای سخت دلتنگی میسپارم …
بازنشر کرده است.
تو می روی
بی آنکه بدانی
بر شانه های تو
آشیانه کبوتری ست ...
تو دیواری هستی

که هیچ دری

از غمگینی ‌ات کم نمی ‌کند
همیشه چای می‌ خوری
و شعر می‌ خوانی
صدای تو دلتنگم نمی ‌کند
تنهایم می‌ کند.
وقتى نتوانستم دو كلمه هم برايت بنويسم،
نامه‌ای خالى فرستادم
شبیه روزهايم بدون تو
ﺩل بسته ﺍﻡ ﺑﻪ ﻏﻢ، ﮐﻪ ﺟﺰ ﺍﻭ ﻫﺮ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﻡ
ﯾﺎ ﺩﯾﺮ ﺁﻣﺪهﺳﺖ ﻭ ﯾﺎ ﺯﻭﺩ ﺭفته اﺳﺖ
براى عشق‌ هاى تمام شده
تنها یک‌ چیز مى‌توان گفت
‏و آن اینکه به هر حال زیبا بود...
"دلتنگی "آرامش را
از روزهای رنگی من گرفته است
از اینهمه سیاهی بیزارم
باید خودم را به نگاه روشنت وصل کنم
بازنشر کرده است.
بگذار دردهایم را
فراموش کنم
بگذار به لالایی ی مادرم
به خاطراتِ کودکی
دلخوش باشم
من در بشارتِ فردا
در تسکینِ درد
در نان و خوشبختی
در عشق و‌کاستی به تردید نشسته ام
و بی پنجره
به رؤیاهای نیامده دلخوشم
من به عشقی
به هیبتِ دریا،پر خروش و عظیم
نمی اندیشم
کمی عشق کافی ست
تا به روزهای نیامده دلخوش باشم
در این جهانِ مطرودِ بی تصویر
کمی عشق
کافی ست.
بازنشر کرده است.
وقتی آمدی
کنارم بنشین
در دایره ی سردرگمِ چشمهایت
گم می شوم
به چشمهایت
نگاه می کنم
روبرویت می ایستم
فرصتِ زیادی ندارم
که بگویم دوستت دارم
بازنشر کرده است.
ناتمام ماند
تمام حرف های
باراني ام
میان کهنه دفتر خاطرات
وقتی گل سرخ خيالت هم
دلتنگي را
از شعرهایم نگرفت
بازنشر کرده است.
چقدر تهی ام
از حضور بی حاضری
که میان گوش هایم
مدام زنگ بودن می زند
می دانم

اینجا که ایستاده ام

هرگز پای تو

قدم به آن نگذاشته

پس چگونه است که

دلتنگی ات

تمام خاکش را دویده است ...