علیرضا حسن زاده
۳۶۱ پست
۸۶ دنبال‌کننده
۲,۲۴۶ امتیاز
مرد، مجرد
۱۳۷۳/۱۲/۲۹
خواب آلود
زير ديپلم
بیکار
زندگی با خانواده
سربازی فراري
سیگار ميکشم
گرایش سیاسی ندارم
نقاشی شنا رمان
ندارم
قد ۱۸۵، وزن ۷۱

تصاویر اخیر

بازنشر کرده است.
از حضرت موسی بن جعفر(علیه‌السلام) روایت شده است: که حضرت رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) به امیر مؤمنان فرمود: هرگاه برای تو امر دشواری پیش آید بگو:
اللّٰهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَأَنْ تُنْجِيَنِي مِنْ هٰذَا الْغَمِّ.
خدایا از تو می‌خواهم به‌حق محمّد و آل محمّد این‌که درود فرستی بر محمّد و آل محمّد و مرا از این اندوه نجات دهی.
مشاهده ۶ دیدگاه ارسالی ...
ازیه نفر می پرسن:
فرق حادثه با فاجعه چیه؟

میگه : فرض کن مادرزنت کنار استخرباشه

و تو اونو بندازی تو استخر ، این میشه حادثه😆

اما وای به روزی که شنا بلد باشه و بیرون بیاد ، این میشه فاجعه! 😩
تو کوچه دختره داشت بهم فرمون میداد میگه دنده عقب بیاجلو

هر چی زور زدم نفهمیدم باید چکار کنم پیاده شدم فرار کردم😑😂😂
دو شیر از باغ وحشی می‌گریزند و هر کدام راهی را در پیش می‌گیرند ،
یکی از شیرها به یک پارک جنگلی پناه می‌برد ، اما به محض آن‌که بر اثر فشار گرسنگی رهگذری را می‌خورد به دام می‌افتد!

ولی شیر دوم موفق می‌شود چند ماهی در آزادی به سر ببرد و هنگامی هم که گیر می‌افتد و به باغ وحش بازگردانده می‌شود حسابی چاق و چله است!؟

شیر نخست که در آتش کنجکاوی می‌سوخت از او پرسید : کجا پنهان شده بودی که این همه مدت گیر نیفتادی؟!

شیر دوم پاسخ می‌دهد :
توی یکی از ادارات دولتی!!

هر سه روز در میان یکی از کارمندان اداره را می‌خوردم و کسی هم متوجه نمی‌شد ،
پس چطور شد که گیر افتادی؟!
شیر دوم پاسخ می‌دهد : اشتباها آبدارچی را خوردم چون تنها کسی بود که کاری انجام میداد و غیبت او را متوجه شدند!

پیتر اوانز
من نمیدونم چرا زنها فکر میکنند همه مردها بی احساسند
اصلا اینطور نیست، مردها خیلی هم با احساسند😍😝

احساس خستگی، احساس گشنگی، احساس تشنگی، احساس رئیس بودن
این همه احساس...
خانما پر توقع نباشن لطفا
شوهره با زنش دعواش میشه از
خونه میزنه بیرون بعد یک ساعت
زنگ میزنه به زنش
زنش بله؟ چته؟
شوهر: میدونی الان کجام؟
زنش: کجا ول میگردی خبر مرگت
شوهر: طلا فروشیه تو خیابون امام
يادته که از یه جفت النگو خوشت اومده بود بهم گفتی برای روز زن بخر؟؟؟
زنش: آره عزیزم ، آره عشقم ، آره
زندگیم یادمه
شوهر: دوتا مغازه اینور ترش دارم
قلیون میکشم😂😂😂
تیمور لنگ چرا لنگ شد؟

🔸 ابن عربشاه که مورخ عصر تیموری است در کتاب خود علت لنگ شدن تیمور را به‌دلیل ضربه‌ای می‌داند که یک چوپان بر پای تیمور وارد کرد. به گفته ابن عربشاه تیمور زمانی که در سیستان بود، یک گوسفند از چوپانی ربود و چوپان که شاهد ربودن گوسفند به دست تیمور بود، ضربه‌ای به پای تیمور وارد کرد و اثر این ضربه بر پای تیمور ماند و سبب لنگ شدن او شد. تیمور لنگ در اثر ضربه‌ای که در سیستان به پای او وارد آمد، لنگ شد و به تیمور لنگ شهرت یافت.
یه رفیق داشتیم خیلی مذهبی بود
یه بار میخواست بیاد خونمون
انقد دم در گفت یالله ...
که آخرش عموم داد زد :
پدرسگ بیا تو دیگه ! منم چادر سرمه...
شما وقتی میرین مغازه و از جنساش خوشتون نمیاد چطور میپیچونین؟؟؟
من ک هنوز از همون روش قدیمی استفاده میکنم
گوشیمو در میارم میگم
نگووو یااااخدااااا زنگ بزنین اتشنشانی تا خودمو برسوونم...
سحری به خواب دیدم شه کشور صفا را
به رخش نظاره کردم مه خوب دلربا را
به ادب زبان گشودم، سرودم این نوا را
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
روز ولادت پدر مهربان امت و روز پدر ملت شریف ایران مبارک باشد
روزی
زنی بود که
سه عروس داشت ،،

میخواست ، عروس هاش رو امتحان کنه،
ببینه
کی از همه بیشتر دوستش داره ...!

وقتی از کنار حوض حیاط رد میشود ،

عمدا خودش رو داخل حوض انداخت ،
تا
عکس العمل عروس بزرگش رو ببینه..

عروس بزرگ فورا تو آب پرید
و مادر شوهرش رو نجات داد...
فردا صبح
عروس بزرگ ، یک پژو ۲۰۶
جلوی در دید که
روش نوشته بود:
تقدیم به عروس گلم
"مادر شوهرت..."

فردای آنروز
همین کار رو برای عروس دومش انجانم داد،،
عروس دوم هم
مادر شوهر رو نجات داد،،

و
فرداش یه پژو ۲۰۶
جلوی در خونش بود که نوشته بود:
مرسی عروس گلم
" مادر شوهرت..."

نوبت به عروس کوچیک رسید..
مادر شوهر خودش رو داخل حوض انداخت
به این امید که عروس سوم نجاتش بده ...

اما عروس سوم گفت:
فدای سرم ....
و
مادر شوهر مرد...

فردای اون روز ،
عروس
یه مازراتیِ آخرین مدل
در خونه ش دید که
روش نوشته بود
مرسی عروس گلم...

(پدر شوهرت) 😍😂😂
فک کن رفتی رستوران، موقع پول دادن پیشخدمت میگه:
نوشابه شما رو اون آقا حساب کردن

تامین اجتماعی هم دقیقاً همینجوری هزینه بیمارستانو میده😂😂😂
در ایل گوسفندان را داغی روی* *صورت یا گوش شان می* *گذاشتند تا اگر گم شدند یا دزدیده شدند*
*بتوان ردی از آنها گرفت*

*نشانی از آهن داغ که پشم و* *پوست* *و گوشت را می سوزاند*

*و ضجه گوسفند بیچاره را به فلک* *می رساند*

*و آن نشان تا همیشه خدا پیدا بود*

*کاش همین داغ را روی دزدها*
*می گذاشتندتا میان آدمها*
*گم نمی شدند .*

*وگرنه گوسفند بیچاره هیچ گناهی نداشت ..*

*ما از ترس آدمها*
*گوسفندان را داغ می کردیم ..*

* استاد محمد بهمن بیگی*
تو فیلمای ایرانی می‌خوان بهشت رو نشون بدن صدای بلبل پخش میکنن!😁

اگه راس میگی حوریا رو نشون بده انگیزه بگیریم

بلبل که خونه ننه بزرگمون هم داره😂
بازنشر کرده است.
اعتراف میکنم که وقتی یکی به موبایلم زنگ میزنه و بهم میگه:
صدات قطع و وصل میشه ...
بدون اینکه هیچ تکونی به خودم بدم میگم الان خوب شد؟
99% میگن آره آره الان خوبه! 😂😂