هیچ چیز شبیه هیچ چیز نیست!
تقویم ها ما را شمردند و شمردند و ...
ما
کهنسال تر بودیم از روز های گذشته مان!

وقتی دلت مانده باشد
پاهایت رفته باشد
و چشم هایت...
بگو چشم هایت تنها همین یک فصل را دارند؟؟

عشق
شوخی ِ خنده دارِ خدا بود
با آدمی
که تنها میتوانست به اندازه ی انگشت هایش بشمرد!

من فصل چشم های تو را دوست داشتم!
که شبیه هیچ برگ ِ این تقویم نبود!

به اندازه ی شمارش تقویم که نه!
به اندازه ی کهنسالی ام
دلم گرفته!

دلم
باران می خواهد...
🌧🤍
❤❤❤❤❤❤❤
ماه
نشست کنارم
زل زد به آسمانِ بدونِ خودش
هر که بود گریه می کرد!
من هم...
چشم هایم را
آویختم به شانه هایِ بی ماهِ آسمان.

خواست شعر شود
باران شد...
🌙