دوش میآمد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دل غمزدهای سوخته بود
رسم
#عاشق کشی و شیوه شهرآشوبی
جامهای بود که بر قامت او دوخته بود
جان
#عشاق سپند رخ خود میدانست
و آتش چهره بدین کار برافروخته بود
گر چه میگفت که زارت بکشم میدیدم
که نهانش نظری با من دلسوخته بود
کفر زلفش ره دین میزد و آن سنگین دل
در پی اش مشعلی از چهره برافروخته بود
دل بسی خون به کف آورد ولی دیده بریخت
#الله_الله که تلف کرد و که اندوخته بود
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود
گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان
#حافظ
#یا_رب این قلب شناسی ز که آموخته بود ...
#حافظ_شیرازی
#رقص_واژه_ها ♡
ღمهدیارღ
زندگی میگذره ،
گاهی باب دلت
گاهی برخلاف آرزوهات ...!
گاهی خوشحالی و درگیر آدمای زندگیت
گاهی میفتی تو گرفتاریات که فقط خدا یادت میاد
یاد بگیریم که زندگی چه باب دلمون بود
چه برخلاف آرزوهامون ، یادم بمونه یکی
به اسم "خدا" همیشه هوامونو داره
لایک به پست زیبای شما
ارادتمند شما
مهدیار
1403/02/07
♡ خورشید ♡
مرسی