بارها و بارها زندگی به انتها رسید!
بارها و بارها آدمی دلشکسته شد
به تعدادی که نتوان شمرد شب شد!
بارها و بارها زمین از ظلم به تنگ آمد
و آدمیزاد بارها گریست که این آخر ِ ماجراست!؟
اما همیشه آغازی پیوسته به پایان بود،
آرامشی بعد از دلشکستگی،
همیشه آفتاب از قلب ِ شب لبخند زد،
زمین ، خویش را از ظلم تکاند
و آدمیزاد به غم ِخسته ی خویش خندید...
و تاریخ، داستان ِ آغاز ِ پایان ها و پایان ِ آغازهاست...
در این میان این همه هیاهو
به قلب خویش که تکیه کنی
هر آنچه هست خیر است...

_معصومه صابر💖🌿

بازنشر