به اوج تمنا می برد مرا
نشئه خیال تو
و رهایم می کند
در فضای بیکران حسرت دیدنت
دیدگانم را با وعده آمدنت می خوابانم
و قلبم را با لالایی خاطرات مانده بر جا
من می مانم و خیال خام آمدن تو
...
باران