وقت شما هم🌱

سلام بر حقه باز اعظم خوبی؟کم پیدایی؟

لحظه هات به خوشی عزیزدل💖😘

وقت شما هم🌱

ممنونم... آقا سامان عزیز

سلام بر حقه باز اعظم خوبی؟کم پیدایی؟

درود بر شما...از این ورا...من چه حقه بازی کردم؟

لحظه هات به خوشی عزیزدل💖😘

سالیا جان... ممنون عزیز دلم... ب همچنین

درود بر شما...از این ورا...من چه حقه بازی کردم؟

از اون ورا . .نمیدونمشما خوبی؟

از اون ورا . .نمیدونمشما خوبی؟

منم خوبم ب خوبیت شنبلیله خان..خخخ
ایام بهت خوش گذشته انگاری..خخ

منم خوبم ب خوبیت شنبلیله خان..خخخ
ایام بهت خوش گذشته انگاری..خخ

نیلیا خان ما خان نبوده و نیستیم شما مارو همون شنبلیلع صدا کن
خیلی

خب از این ب بعد خان باش که بعد شما هم خان باشن..خخ
معلومه..خخخ

خب از این ب بعد خان باش که بعد شما هم خان باشن..خخ
معلومه..خخخ

خیلی دلسوزمی پولاتو بده من تا خان باشمممم با جیب خالی ک حمالی بیش نیستم

من ..پولم کجا بود خخخ

من ..پولم کجا بود خخخ

بیا نوبت من میشه همه گدا میشن ،فقیر میشن

like

شانس بد شماست دیگه..خخ

like

لایک ب حضور شما

ممنون🌹🙏

بیا نوبت من میشه همه گدا میشن ،فقیر میشن

کامنتتون رو پاک کردم ، چون خوشم نمیاد این مدلی تو پیجم صحبت کنید ،قبلا هم بهتون گفته بودم.

ممنون🌹🙏

خواهش می کنم دوست عزیز

لایییکککککک

لایییکککککک

سلام رفیق..
لایککککک ب حضور شما

زلیخا مرد از این حسرت که یوسف گشت زندانی

چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی

‌
گر تو شیرینِ زمانی نظری نیز به من کن
که به دیوانگی از عشقِ تو فرهاد زمانم ...

حسرت نبرم به حال آن مرداب

که آرام درون دشت شب خفته است

دریایم و نیست باکم از طوفان

دریا همه عمر خوابش آشفته است

‌
در من کسی باز یاد تو افتاد امشب ...

من قصه تو را تا ابد اینگونه آغاز میکنم :

یکی بود

هنوزم هست

خدایا همیشه باشد …

‌
لبخند تو خلاصه ى خوبى هاست
همين كه بخندى دنيا از آن من است..

هزار بار آمدم خطت بزنم از قلبم
خود خودت را
یادت را
اسمت را
اما …
فقط قلبم پر شد از خط خطی های عاشقانه !

‌
لبخند تو خلاصه ى خوبى هاست
همين كه بخندى دنيا از آن من است..

راه کـه می‌روی عقـب می‌مــانـم …

نـه بــرای اینکــه نخواهـم با تو هم قــــدم باشـم …

می‌خواهـم پا جـــای پاهــایــت بگـــذارم …

می‌خواهـم رد پــایــت را هــیچ خــیابــانی در آغوش نکشـَـد …!!!

‌
با آنكه دلش
بسته به دل های دگر بود
ديوانه دلم باز گرفتار دلش بود...

یک فصل از یک قصه؟

نه! این را نمی خواهم

می خواهم از این پس

تمامِ ماجرا باشی . . .

بیداردلان ظلمت شب را شکسته اند

در زمره مستانند و طعم مستی چشیده اند

در نجوا بایار و عشق بازی تا سپیده دم

با بانگ اذان سجده ی عاشقانه کرده اند

درد بی درمان شنیدی؟

حال من یعنی همین!

بی تو بودن، درد دارد!

می زند من را زمین

می زند بی تو مرا،

این خاطراتت روز و شب

درد پیگیر من است،

صعب العلاج یعنی همین!

‌
در نگاهم اگر نيستی
در خيالم سرشاری...

آسمان را مرخص می‌ کنم

دیگر به هوا هم نیازی ندارم

تو خودت را

مثل هوا

مثل نور

مثل آسمان

پهن کرده‌ ای روی تمام لحظه‌ هایم

حال و روز تو
بهتر از من است

تو عاشقانه هایت را
تقدیم یار بی وفامیکنى

منِ بى یار
این همه واگویه را
به که قالب کنم؟!

من کیستم تا هر زمان پیش نظر بینم ترا؟
گاهی گذر کن سوی من، تا در گذر بینم ترا

افتاده بر خاک درت، خوش آنکه آیی بر سرم
تو زیر پا بینی و من بالای سر بینم ترا

تو را هیچگاه نمی توانم از زندگی ام پاک کنم

چون تو پاک هستی

می توانم تو را خط خطی کنم

که آن وقت در زندان خط هایم

برای همیشه ماندگار میشوی

و وقتی که نیستی

بی رنگی روزهایم را با مداد رنگی های یادت رنگ می زنم

نه من تورو واسه خودم
نه از سر هوس میخوام
عمر دوباره ی منی
تورو واسه نفس میخوام.

اگر هزار غم است از جهانیان بر دل

همین بس است

که او غمگسار ما باشد …

دوست داشتنت

بذر كوچكی‌ است در دلم

كه صبح‌ ها، چند شاخه‌ اش

با هوای عشق تو شكوفه می‌ دهند

‌
کسی می‌آید
کسی می‌آید
کسی می‌آید
کسی که آمدنش را نمی‌شود گرفت
و دست بند زد
و به زندان انداخت...
کسی می‌آید...

زن ها از عادی شدن

از تکراری شدن

از مثل روز اول نبودن می ترسند

گاهی زن ها را مثل روز اول دوست بدارید

‌
و دختری که گونه‌هایش را
با برگ‌های شمعدانی رنگ می زد٬
آه...
اکنون زنی تنهاست...
اکنون زنی تنهاست...

حتی اگر حرفی نبود

شماره‌ام را بگیر و فقط بخند

وقتی می‌ خندی زمان می‌ ایستد

و در زیر پوستم انگار پرنده‌ ایست

که برای رهایی پرپر می‌ زند

‌
باران
میراث خانوادگی ما بود!
کوچک که بودم
از سقف خانه ی ما میچکید؛
بزرگ که شدم
از  چشمانم..

حرفی نیست
فقط مینویسم
رفت
آن حسی که
تو را دوست میداشت

‌
هى بخواهيم و رسيدن نتوانيم كه چه..؟!

‌
چه شد؟
که قدرِ وفا
هیچکس نمی داند...

یارم از من بی سببب رنجید و رفت
گریه را دید و بر من خندید و رفت
وقت رفتن دیگر از ماندن نگفت
قصه ناگفته ها را نشنید و رفت
تشنه بودم همچو دشتی پر عطش
مانند باران بر تنم بارید و رفت
گل فراوان بود از باغ من
غنچه اي نشکفته را برچید و رفت

‌
تفنگ نمی دانست
شکارچی نمی دانست
پرنده داشت برای جوجه هایش غذا میبرد
خدا که میدانست!
نمی دانست...؟

پریشان میشوم گاهی پشیمانی ندارد عشق
در این سرداب تو در تو که سامانی ندارد عشق

گرفتارم به توفان ها در این دریای وحشت زا
به گردابی چنین هایل چو سکانی ندارد عشق

گهی بر درد بی درمان بگریم
گهی بر حال بی سامان بخندم

فراموشی می آید…
مثل همین پائیز
با ابرهای سهمگینش
دیروز برگ خشکی دیدم
که نمی دانست
از کدام شاخه جدا شده

‌
اگر عشق،
عشق باشد.
زمان، حرفِ احمقانه‌ای است...!

میدونی بن بست زندگی کجاست؟

وقتیه که نه حق رسیدن داری!

نه توان فراموش کردن !

‌
گر توانی که بجویی دلم ،
امروز بجوی ...!

فکرمیکردم رفتنت محال است ، امارفتی

الانم فکر می کنم فراموش کردنت محال است

اما شک نکن فراموشت خواهم کرد

نه فراموشم نکن چون منم فراموش نمیکنم چون هستم و خواهم ماند

آن چه کردی
تو به من
#هیچ ستمکار نکرد ...

برایم تعریف کن هرگز فراموش نشدن چه حسی دارد

تو که هر لحظه در خاطرمی

فراموش شدن همیشه از نبودن نیست!

گاهی از نزدیک شدن زیاد فراموش میشوی

عجب
انشاالله هم هستی نزدیک و هم یادم میمانی

به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه‌ای بند نشد

لب تو میوه ممنوع ولی لب‌هایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد

با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ کس، هیچ کس اینجا به تو مانند نشد

هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد

خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند:نشد...

عجب
انشاالله هم هستی نزدیک و هم یادم میمانی

آدما زود فراموش میشن ...

اگر بدل بشینه هرگز
مگر خودش نخواد

خودم را می کنم سرگرم گاهی با فراموشی
که گاهی تکیه گاهم می شود ، تنها فراموشی

ندارد زندگی جز مرگ در دستان خود چیزی
سپرده ای مرا وقتی به یک دنیا فراموشی

اگر بدل بشینه هرگز
مگر خودش نخواد

رفتاری که انسان رو آزار نده قطعا ب دل میشینه...
ما با رفتار و گفتار خودمون آدما رو جذب و دفع میکنیم

‌
قایقی خواهم ساخت ...
خواهم انداخت به آب ؛
دور خواهم شد از این خاک غریب ...!

دقیقا موافقم

ابری بود اسمان!
می بارید:
فراموشی
طاعون
طاعونی از جنس فراموشی!…

دقیقا موافقم

پس مراقب باشیم..

چششششممممم

مرجانی
تو درجانی
تو مروارید غلتانی
اگرقلبم صدف باشد
میان آن تو پنهانی

چششششممممم

بی بلااااااااااااا

فدایی داری

یک فنجان یادت کافیست تا باران بند نیاید..

تا صبح پشتِ پنجره بنشیند و انگشتش را جلوی دهانش بگیرد رو به گنجشک ها که:

هیس!! آرام بگیرید اینجا کسی توی فنجانش ماه را دارد هنوز.. .

فدایی داری

محبت دارید

‌
برای تــــــــو
برای چشمهایت
برای مــــــــن
برای دردهایم
برای مـــــــــا
برای اینهمه تنهایی
ای ڪاش خدا ڪاری ڪند...

باز جمع بستی ک

در زمان ما
خنده ارزان نیست
خنده از ته دل!
تا بخواهی پوزخند
و زهرخند
و ریش‌خند
اما یک خنده‌ی پاک
کاش می‌جستی
قایمش می‌کردی
و به دیوار اتاقت می‌کوبیدی!

باز جمع بستی ک

خخخ
دست خودم نیست که...

دفعه بعد باشه

‌
قطعا روزی صدایم را خواهی شنید!
روزی که نه صدا اهمیت دارد
و نه روز...!

دفعه بعد باشه

قول نمیدم ...خخ

قول بده

معشوقه به سامان شد
تا باد چنین بادا…

‌
چه کنم با غم خویش؟
گه گهی بغض دلم میترکد
دل تنگم زعطش میسوزد
شانه ای میخواهم
که گذارم سر خود بر رویش
و کنم گریه که شاید کمی آرام شوم
ولی افسوس که نیست

قول بده

حالا...خخ

قول بده

سرتق شدیناااا...خخ

چیکار میکنین ؟ در چه حالین؟

قول بده دیگه
باز جمع بست ای خداااا
سرتق منم یا خودت

میگذرونم
در حال گذران زندگی

ترا چه غم که شب ما دراز می گذرد...؟

قول بده دیگه
باز جمع بست ای خداااا
سرتق منم یا خودت

تو این مورد بد قولم ...خخ
سرتق فقدم خودت هستی..خخ

جان من و جهان من، روی سپید تو شده‌ست عاقبتم چنین شود، مرگ من و بقای تو از تو برآید از دلم،
هر نفس و تنفسم من نروم ز کوی تو، تا که شوم فنای تو

نباش لطفا
نخیرم خود خودتی خخ

‌
یک نفر هست
که خود نیست
ولی خاطره‌اش
صبح ِ هر روز
مرا سخت بغل می‌گیرد.

نباش لطفا
نخیرم خود خودتی خخ

با من کل کل نکن...خخخ

حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو
و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو

هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن
و آنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو

میکنم خوبم میکنم

‌
گرچه در ظاهر از تو بی خبرم
هيچكس جز تو نيست در نظرم...

میکنم خوبم میکنم

دیدی بچه سرتقی...خخخ

اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من

خاک من گل شود و گل شکفد از گل من
تا ابد مهر تو بیرون نرود از دل من

توام هستی

نیلیا جان

توام هستی

اصلن...خخ

‌
مرد،
برای عاشق‌شدن
به یک دقیقه نیاز دارد
و برای فراموش‌کردن
به چندین قرن...

نیلیا جان

بله

دقیقا

بله چیه

اگر عالم همه پرخار باشد
دل عاشق همه گلزار باشد

وگر بی‌کار گردد چرخ گردون
جهان عاشقان بر کار باشد

پشت فرمون هستم

بله چیه

بله یعنی بفرمایید

ببخش عزیزم

پشت فرمون هستم

مراقب باشید لطفاً

جان جانمی چیزی

چشم

جان جانمی چیزی

واااااااااااااااای...نه ...نمیتونم...

چشم

بی بلا ...

بتون از این به بعد

فدات

سخته ...

تلاشکن

حالا کجا میرین؟

تلاشکن

سعیمو میکنم

آفرین

نمیخوای دنبالم کنی

نمیخوای دنبالم کنی

یعنی با ماشین بیفتم دنبالت...

ارع بیافت چقدر قشنگ میشه

مثل این کل کل کردناااا..خخ

دقیقا توان که دوست داری زیاد کل کل

م

من بچه ب این خوبی...

من بچه ب این خوبی...

تو گل بلبل داداشی

لایک

تو گل بلبل داداشی

الهی... داداشی مهربونم
خوبین شما ؟

لایک

پناه جووووووونم...لایک به وجود پر مهرتون عزیزم

الهی... داداشی مهربونم
خوبین شما ؟

مرسی بلبل

مرسی بلبل

خواهش می کنم داداشی

مرسی عزیز داداش

خواهش می کنم...بودنتون مستدااااااام

خواهش می کنم...بودنتون مستدااااااام

مرسی گل داداش

مرسی گل داداش

شرمنده ام نکنید

خواهش بلبل داداش

داداشی میگما...من با بلبل چه شباهتی دارم مگه..،؟؟؟

داداشی میگما...من با بلبل چه شباهتی دارم مگه..،؟؟؟

حرف زدنت

حرف زدنم؟ چطوریه ؟خخ

بلبل

من که نفهمیدم...خخخ

خوش قلبی

مرسی یه عالمه ‌... لطف دارید برادر عزیز

خواهر کوچیکم

پشت حرف های یک برادر …
پشت نوازش ها …
سرزنش ها …
پشت تمام نگاه های معنی دارش …
پشت سکوتش …
پشت لبخند های پر از رازش …
عشقی است پنهان تر از تمام محبت های دنیا

پشت حرف های یک برادر …
پشت نوازش ها …
سرزنش ها …
پشت تمام نگاه های معنی دارش …
پشت سکوتش …
پشت لبخند های پر از رازش …
عشقی است پنهان تر از تمام محبت های دنیا

فدای خواهرم

بعضی ها را هرچقدر هـم که بخواهی تمام نمی شوند

حضورشان گـرم است

سکوتشان خالی می کند دل آدم را

آرامش صدایشان را کم می آوری

هر دم… هر لحظه… کم می آوریشان

و اینجا من چقدر کم دارمت بهترین برادر دنیا…

بعضی ها را هرچقدر هـم که بخواهی تمام نمی شوند

حضورشان گـرم است

سکوتشان خالی می کند دل آدم را

آرامش صدایشان را کم می آوری

هر دم… هر لحظه… کم می آوریشان

و اینجا من چقدر کم دارمت بهترین برادر دنیا…

مثل خودت گل خواهرم

خواهش می کنم برادر عزیز...لطفتون و مهرتون مستدااااااام

خواهش می کنم برادر عزیز...لطفتون و مهرتون مستدااااااام

مرسی خواهرم

تو این شب عزیز، برای منم دعا کنید...

تو این شب عزیز، برای منم دعا کنید...

التماس دعا

خیلی خیلی محتاجم ب دعا

چشم

ما را به دعا کاش فراموش نسازند
رندان سحرخیز که صاحب نفسانند

بی بلا و پر فروغ

ای بابا هناسه میکشم از دل

هناسه؟

نفس داداش

مرسی داداشی

سلامی که یاد آور
خوبیها است
به شما مهربان
امروزتان پرازخیروبرکت...
💐💐💐💐

سلامی که یاد آور
خوبیها است
به شما مهربان
امروزتان پرازخیروبرکت...
💐💐💐💐

سلام ب شما عزیز دلم
روزتون پر از آرامش و حال خوب جان دلم

چقدر خوب گفتین خانم نیلیا.

مچکرم جناب بهراد عزیز...
با رفتنشون ،زندگی ادامه داره..

موافقم ...ادمهای رفتنی همون بهتر که نباشند.

اهمون آدما فکر میکنن اگه نباشن ،زندگی برای طرف مقابل سخت میشه ،یا برای برگردوندنش میفته ب پاش،در حالی که اینجور آدما که باعث رنجش و دل آزردگی میشن ،همون نباشن

بله درسته... اما این توهمی بیش نیست.
من معتقدم ادمها میرن که جاشون رو به ادمهای بهتر بدن.

دقیقا با شما موافقم

.زنده باشید🙏🌹

سلامت باشید دوست عزیز

🌸🌸🙏

🌸🌸🙏