شخصی مرده بود. هنگام تلقین دادن او، دانایی ، نزد شیخ آمد و بدو گفت:
یا شیخ این مرد در زمان حیاتش یک بار مرا با چوبی کتک زد، چون زورم به او نرسید نتوانستم انتقام خود را از او بگیرم، حالا که مرده میخواهم او را چند ضربه چوب بزنم تا دردی را که من کشیده ام او هم بکشد و گناه کتکی را که به من زده با خود نبرد.
شيخ رو به آن مرد کرد و گفت:
تو مگر مجنونی؟ این که مرده است و درد چوبی را که به او میزنی نمیفهمد. تا زنده بود باید انتقامت را میگرفتی.
مرد رو به شیخ کرد و گفت:
چگونه است که صدای تشهد تو را میشنود و میفهمد اما درد چوب مرا نمیفهمد!؟
✍عبید_زاکانی
ذهن زیبا
سخن مرد دانا کاملا درسته ولی با اینهمه کار شیخ هم درست بوده!!...
Shima
دو سخن متضاد و درعینِ حال درست!!!!!!
ذهن زیبا
دو سخن متضاد و درعینِ حال درست!!!!!!
گفتن سخن درست توسط مرد دانا و پیشگیری از انجام عمل نادرست توسط شیخ!!...
هرچند می دانم مرد دانا، داناتر از ان بوده که عمل نادرست انجام بده... ولی پیشگیری از احتمال انجام عمل نادرست هم قابل ستودن هست به نظر من!!...