پرسیده بود «خوبی؟» و گفته بودم «نه، خوب نیستم» و پرسیده بود «چرا؟» و نگفته بودم چرا. واقعن دنبال دلیل بود؟ هر روز صبح را با اینهمه چیزهای عجیب و ظالمانه شروع کنی و ظهر را هم و شب را هم. و هفته را هم. و ماه را هم. و بعد سِنِکا بگوید آرام باش و به چشم آزمون ببین اینها را و اینجور مزخرفات. حتی اگر خود سنکا هم توی این مملکت میزیست از کوره در میرفت و یکروزی خودش را میکُشت. مثبتبین بودن و امید داشتن تا یکجایی تو را نجات میدهد. از یکجایی به بعد تو را تبدیل به احمقی میکند که نه میبیند و نه میشنود و نه حس میکند. و من فعلن نمیخواهم احمقی باشم که نه میبیند و نه میشنود و نه حس میکند.
فرهاد
توهم قشنگ استدلال میکنیا. ایول
3
خیلی قشنگ بود🥰
Nastaran
🙏🙏