دختر زیبای پاییز 3-25
واقعا بهت علاقه داره فقط بلد نبوده چجوری ابراز کنه به خودتون سخت نگیرین با هم صحبت کنین و دلخوریا رو کنار بزارین
یه نفر رو هم که بخوان اعدام کنن فرصت دفاع بهش میدن شما هم اجازه بده جواد حرفاشو بزنه بعد هر تصمیمی بگیری هر تصمیمی من کنار شمام و اجازه نمیدم جواد اذیتت کنه قبوله؟
اجازه بدین چند روز بگذره
چند روز زیاده خیلی زیاد جواد ناراحته میخواد حرف بزنه باهات چند ساعت خوبه؟هان چی میگی خوبه؟
شب بهت زنگ میزنه با هم صحبت کنین و دلخوریا رو کنار بزارین دنیا ارزش این دوری‌ها رو نداره
آقای هژبری خداحافظی کرد و رفت و من موندم خیال
شب رسید انگار دفعه اول بود که میخواستم با جواد حرف بزنم استرس داشتم و نگران بودم نمیدونستم آخر حرف به کجا میرسه اما دلم میخواست باهاش حرف بزنم حرفای آقای هژبری از عصبانیتم کم کرده بود و سعی کردم منطقی رفتار کنم ساعت 11 شد ازش خبری نشد تصمیم گرفتم بخوابم و مطمئن شدم دیگه زنگ نمیزنه رختخواب پهن کردم و دراز کشیدم دفتر یادداشتمو آوردم و شروع کردم به نوشتن
شب ماه مهتاب
انعکاس نور ماه در اتاق تاریک شب و من اینجا تنها و دور از تو
در وفای عشق تو مشهور