اون کوهی ک آدمی هزاران بار زیرش جون بده و نمیره و اما سنگینیشو احساس کنه ک داره خوردش میکنه.. اون کوه رو قفسه سینه س.. من بش میگم سینه کوه.. این کوه فتح نمیشه.. خیلی ارتفاع داره خیلی.. و هر بار ک میخوای فتحش کنی پرت میشی با ریزش سنگهایی ک آوار میشن روت.. انگار ی تخته سنگ راه نفس کشیدنمو بسته..
Reyhaneh
نوشته بود آرزوها نزد خدا نمی میرند. + و منی که آرزوهامو خاک کردم.. : )
Reyhaneh
اون کوهی ک آدمی هزاران بار زیرش جون بده و نمیره و اما سنگینیشو احساس کنه ک داره خوردش میکنه.. اون کوه رو قفسه سینه س.. من بش میگم سینه کوه.. این کوه فتح نمیشه.. خیلی ارتفاع داره خیلی.. و هر بار ک میخوای فتحش کنی پرت میشی با ریزش سنگهایی ک آوار میشن روت.. انگار ی تخته سنگ راه نفس کشیدنمو بسته..
Reyhaneh
دنیای موازی اگ هس توو ذهن منه.. من توو این دنیا ی قاتل سریالی شدم.. اومم از بهترین قتلی ک داشتم فقط بگم با 9 تیر کشتمش.. کشتمش مث سگ کشتمش.. سگ کشی کردم.. بعد عین کوسه ک تشنهٔ خونه دستمو بردم توی خونش..
Reyhaneh
کاش اون کتابه رو داشتم..