یا رب این نای و نِی و ما و من و دَمدَمِه چیست
دَم به دَم می دَمَد و صاحبِ دَم پیدا نیست
پُر صدا کرده جهان را زِ منم، این من کیست
منم این صاحبِ دَم، یا من و او هر دو یکی ست
..
او منم یا منم او، یا بُوَد از او؛ من
..
حرف دارم حرف.. پر سوالم.. پر کله گنده هایی ک ذهنمو تصویر ذهنی مو مخدوش کردن.. اینا کله گنده های بی مغزو میگم وای اونقد وقیحن ک دارن راست راست توو چشمامم قدم میزنن. چشمامو میبندم و اونا صاف توو تاریکی بهم زل میزنن. داشتیم بهم زل میزدیم ک یهو ی چیزی شکسته شد انگار.. ی چیزی مثل سد.. آره انگار ک سد بود چون دیدم آب بود ک اومد.. کله گنده ها رو با خودش برد.. نمیدونم کجا بردشون.. شاید بعضی شون شانس زنده موندنشون باشه.. پیداشون بشه..
..
هنوز می شه از این روزا گذر کرد
هنوز حتّی توو این دیوونه آباد
مدارا کن شبِ یخ بستگی رو
زمستون، پشتِ دیوارِ اتاقه
..
نترس و پا به پام از شب گذر کن
که خورشید پشتِ پلکات لونه داره
که فردا جشنِ فانوس و درخته، همینجا با سقوطِ هر ستاره
..
..
دیده شود حالِ من اَر چشم شود گوشِ شما
من خَمُشَم، خسته گلو، عارفِ گوینده بگو
زانکه تو داوود دَمی، من چو کَهَم رفته زِ جا
رَستم از این نَفس و هوا، زنده بِلا مُرده بِلا
زنده و مُرده وطنم نیست به جز فضلِ خدا
رَستم از این بیت و غزل، ای شه و سلطانِ اَزَل
مُفتَعِلُن مُفتَعِلُن مُفتَعِلُن کُشت مرا
..
من دیگه ن مغزم میکشه ن میخام دیگه راجب این چیا فکری کنم.. خودت خودت ی کاریش کن.. من واقعا دیگه در توانم نیس. چرا هی این ب ذهنم میاد الان، ک دستی از غیب ب داد برسه.. انگار ی مشت قرص خوردم ک الان گیج منگ لاجون و تسلیمم و ته دست و پا زدنمه.. خودت بداد برس..
کاش میشد از اینجا رفت. من این کشور این مردم.. من هیچ علاقه ای ب اینجا ندارم.. هیچ حس تعلقی.. ولی نفرت آره.. اینجا تنهایی رو دو دستی چسبیدم.. تنهایی دوست فهمیده ایه.. منم همینو میخام.. یکی ک نیست در عین حال ک هست.. می فهمه و می فهمه.. تنهایی، خداست.. تنهاییمو دوس دارم..
..
چه آرزوها که داشتم منُ دیگر ندارم
سپیده سر زد و من خوابم نبرده باز
نَه خوابم، که سِیرِ ستاره و مهتابم نبرده باز
..
عجب که از گریه خوابم نبرده باز
چه ها چه ها چه ها که می بینم و باور ندارم
چه آرزوها که داشتم منُ دیگر ندارم
..
کشور موسیقی های آروم. کشور شب های بیشمار. کشور طبیعت سرد و بکر و وحشی. این کشور کجاست.. خدایا منو بذار اونجا. +جوون میده واس روحیه سرد و افسرده و سخت من..
..
اینجا، اونجا نیست که تو دلِ تنگت وا بشه
هیچ شبی از این شباش نمی خواد فردا بشه
..
شازده کوچولو، دنیا بی رحمه، این زمین پُر از غمه و درده
دلمون تنگه، دستامون سنگه، همه حرفامون بازی و رنگه
..
..
هر زمستون پیش از اینکه ریشه پابندت کنه
شاخه تو بردار و تمرینِ تبر کن با خودت
یا بساز و دونه دونه مرگِ برگاتو ببین
یا بسوز و جنگلی را شعله ور کن با خودت
..
Reyhaneh
+ دیوارِ اتاقم از خیلی آدما واسه م قابلِ احترام تره.
11 دی 01. 22:49
Reyhaneh
+ هرچی آدمای دور و برم زیادتر بشه، بیشتر حسِّ ناامنی می کنم. واسه م فرقی نداره واقعی یا مجازی.
14 دی 01. 16:57