مینوازد ساز، گیسویت، خبر داری گلم؟
زخمه بر جان میکشی هر دم، خبر داری گلم؟
من شدم مبهوت نجوای قشنگ موی تو
میکشد آخر مرا عشقت، خبر داری گلم؟
- فاضل نظری
جز وصف پیش رویت در پشت سر نگویم
رو کن به هر که خواهی گل پشت و رو ندارد
گر آرزوی وصلش پیرم کند مکن عیب
عیب است از جوانی کاین آرزو ندارد
- شهریار
اگر از کمندِ عشقت بروم کجا گریزم؟
که خلاص بیتو بند است و حیات بیتو زندان
سعدی
عقل پرسید که دشوارتر از مردن چیست؟
عشق فرمود، فراق از همه دشوارتر است...
فروغی بسطامی
حالا ڪہ قرار است سال نو شود
ڪم ڪم باید دل تڪانے اے اساسے ڪنید
دلتان را بتڪانید از
رفتنے ها، نبودنے ها، نماندنے ها، نصفہ نیمہ ها
اما بجایش آدم هاے وفادار را نگہ دارید
یڪ دستے روے سرشان بڪشید
ڪہ مبادا گرد و غبار ڪدورت و غم روے آنها نشاندہ باشید
دور ریختنے ها را بریزید دور تا
یڪ فضایے خالے بماند
ڪار خدا را چہ دیدید
شاید در سال جدید
یڪے از جنس نابش بہ پست تان خورد
ڪہ باید بگذاریدش در فضاے تر و تمیز و خالے دلتان
از همین حالا برایش جا را باز ڪنید
دل تڪانے تان ڪہ تمام شد
براے خودتان آرزوهاے خوب ڪنید
و خود را آمادہ ڪنید براے اتفاقات قشنگ…