Reza
۱۲۷ پست
۱۴۸ دنبال‌کننده
۶۴,۷۱۲ امتیاز
مرد، متاهل
۱۳۶۶/۰۱/۱۸
ليسانس
حسابدار
ايران، مازندران، ساری
سربازی رفته ام

تصاویر اخیر

بازنشر کرده است.
یادش بخیر روز اولی ک اومده بودم اینجا..
۴ سال پیش..
تازه از نایسفان اومده بودم اینجا...
چه روزهایی ک باهم میخندیدیم و شاد بودیم و چه روزایی ک تو غمها و حتی آسمونی شدن عزیزانمون، شریک غم‌های هم بودیم ...
خیلی از این عزیزانی ک گفتم دیگه نیستن.. 😔
ولی بدونید همتون برام خیلی قابل احترامین... الهی همیشه و هرکجا ک هستین همیشه دلتون شاد باشه و تنتون سلامت، بهترین رفیقام 🙏🙏💙
ᴰᵃʳʸᵃ
❤ سکوت تنهایی ❤
پريچهر
@bagban553
@yalda-25
@malakehana
@Keeeee
@Mani135
@N-N
@sweetlife
@amir_mohammadd
دیدگاه غیرفعال شده است.
سلام. ممنون میشم واسه مادرم دعا کنید 😔🙏🌹
امروز عمل داره...‌‌ منم به نیت سلامتی همه مادرا صلوات میفرستم 🙏
مشاهده ۸۴ دیدگاه ارسالی ...
  • Reza

    خداوند حفظشون کنه وتنشون سلامت باشه

    سلام شادی خانم عزیز 🙏🌹😊 خیلی ممنونم از دعای قشنگتون. الهی خدا هم شما و هم تمام عزیزانتونو حفظ کنه دوست خوب و قابل احترام 🙏🌹

  • شادی دادخواه

    سلام جناب رضا صبحتون به عشق وپرازنگاه خداوند در کنار مادر مهربان و خانواده محترم

دلم گرفت از آسمون، هم از زمین هم از زمون ...
تو زندگیم چقدر غمه، دلم گرفته از همه ...
ای روزگار لعنتی، تلخه بهت هر چی بگم...
من به زمین و آسمون، دست رفاقت نمیدم ...
از این همه دربه دری، تو قلب من قیامته ...
چه فایده داره زندگی، این انتهای طاقته ...
از این همه در به دری به لب رسیده جون من ...
به داد من نمیرسه خدای آسمون من ...
دلم گرفت از آسمون... هم از زمین هم از زمون...
دیدگاه غیرفعال شده است.
تو بجای منم داری زجر میکشی..یکی عاشقته که تو عاشقشی
تو بجای منم پر غصه شدی، نذار خسته بشم نگو خسته شدی
نگران منی که نگیره دلم... واسه دیدن تو داره میره دلم
نگران منی مث بچگیام،تو خودت میدونی من ازت چی میخوام
مگه میشه باشی و تنها بمونم... محاله بذاری محاله بتونم
دلم دیگه دلتنگیاش بیشماره..هنوزم به جز تو کسی رو نداره
عوض میکنی زندگیمو... تو یادم دادی عاشقیمو
تحمل نداره نباشی دلی که تو تنها خداشی....
نگران منی به تو قرصه دلم... تو کنار منی نمیترسه دلم
بغلم کن ازم همه چیمو بگیر، بذار گریه کنم پیش تو دل سیر
مشاهده ۹ دیدگاه ارسالی ...
چه آغازی چه انجامی چه باید بود و باید شد
در این گرداب وحشت زا ...
چه امیدی چه پیغامی...
کدامین قصه شیرین برای کودک فردا ؟؟
زمین از غصه میمیرد پر از باد زمستانی ...
شعور شعر نا پیدا در این مرداب انسانی ...
همه جا سایه وحشت... همه جا چکمه قدرت ...
گلوی هر قناری را بریدند از سر نفرت ...
بجای شستن گلها، به باغ سبز انسانی،
شکفته بوته آتش... نشسته جغد ویرانی ...
چه آغازی چه انجامی چه باید بود و باید شد
در این گرداب وحشت زا ...
دیدگاه غیرفعال شده است.
دلم گرفته ای رفیق، لبریزه بغضم این روزا...
هیشکی نمیفهمه منو، خسته ام از این حال و هوا ...
دلم گرفته ای رفیق، جا موندم انگار از همه ...
از حال این روزام برات هر چی بگم بازم کمه...
کاشکی منم شبیه تو کم می شدم از روزگار ...
واسه دوباره دیدنت بگو مونده چند تا بهار ...
هنوز به یاد تو شبا به آسمون خیره میشم ...
یا منو با خودت ببر یا دوباره بیا پیشم ...
هنوز به یاد تو شبا به آسمون خیره میشم ...
یا منو با خودت ببر یا دوباره بیا پیشم ...
مشاهده ۶ دیدگاه ارسالی ...
از پس پرده نگاه کن مثله شطرنجه زمونه ...
هرکسی مثله یه مهره توی این بازی میمونه ...
یکی مثله ما پیاده، یکی صد ساله سواره ...
یه نفر خونه به دوشه، یکی دو تا قلعه داره ...
یه طرف همه سیاه و یه طرف همه سفیدن ...
رو به روی هم یه عمره ما رو دارن بازی میدن ...
اوناکه اوله بازی توی خونه ی تو و من،
پیش پای اسب دشمن، اون همه سرباز و چیدن،
ببین امروزم تو بازی میونه شاه و وزیرن ...
هنوزم بدون حرکت پشت ما سنگر میگیرن ...
اونکه ما رو بازی میده، اونه که مهره رو چیده
همون که نه شاهه نه سرباز... نه سیاهه نه سفیده...
از پس پرده نگاه کن ....
بازنشر کرده است.
کوهو میذارم رو دوشم ... رخت هر جنگو میپوشم
موجو از دریا میگیرم ... شیره ی سنگو میدوشم
میارم ماهو تو خونه ... میگیرم بادو نشونه
همه ی خاک زمینو ... میشمرم دونه به دونه
اگه چشمات بگن آره، هیچ کدوم کاری نداره...
دنیا رو کولم میگیرم، روزی صد دفعه میمیرم ...
میکَنم ستاره ها رو، جلویِ چشات میگیرم ...
چشات حرمتِ زمینه، یه قشنگِ نازنینه...
تو اگه میخوای نذارم، هیچ کسی تو رو ببینه ...
اگه چشمات بگن آره، هیچ کدوم کاری نداره...
مشاهده ۷ دیدگاه ارسالی ...
من همونم که همیشه غم و غصه ام بیشماره ...
اونیکه تنهاترینه، حتی سایه هم نداره...
این منم که خوبیامو کسی هرگز نشناخته...
اون که در راه رفاقت همه هستیشو باخته...
هر رفیق راهی با من دو سه روزی همسفر بود ...
ادعای هر رفاقت واسه من چه زود گذر بود...
چه اثر از این صداقت؟... چه ثمر از این نجابت؟...
وقتی قد سر سوزن به وفا نکردیم عادت ...
مشاهده ۶ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
علیرضاباقری گروه هم حس❤
ای صمیمی، ای دوست ...
گاه و بیگاه لب پنجره خاطره ام می آیی ...
ای قدیمی، ای خوب ...
تو مرا یاد کنی یا نکنی، من به یادت هستم ...
من، صمیمانه به یادت هستم ...
آرزویم همه سر سبزی توست ...
دایم از خنده لبانت لبریز ...
ᴰᵃʳʸᵃ
آرزو می کنم که دیگر
هیچ آینه ای چشمای خیس و بغض های عمیق
و چانه های لرزان تو را نبیند ...
و هیچ پنجره ای شاهد
دل گرفتگی روزها و شب های تو نباشد ...
از فرط اشتیاق، اشک بریزی
و از شوق داشتن کسانی که
بیشتر از هر کسی تو را دوست دارند؛
بخندی و به یمن حضورشان، شاد باشی ...
تولدت مبارک آبجی گلم
بهترینارو واست آرزو میکنم عزیزه داداشی
مشاهده ۸ دیدگاه ارسالی ...
بَعد ما بارون میباره عَطر آزادی ...
پُر میشه این خونه از رَقص و گل و شادی ...
ما بریم تو سینه ها رَگبار و آهَن نیست ...
دیگه هیچ خاکستری از جنِس آدَم نیست ...
مشاهده ۱۳ دیدگاه ارسالی ...
هر عشقی میمیره خاموشی میگیره عشق تو نمیمیره
باور کن بعد از تو هیچکسی در قلبم جایت را نمیگیره...
بگذر ز من ای آشنا چون از تو من دیگر گذشتم ...
دیگر تو هم بیگانه شو چون دیگران با سرگذشتم ....
میخواهم عشقت در دل بمیرد ...
میخواهم تا دیگر در سر یادت پایان گیرد ...
هر عشقی میمیره خاموشی میگیره عشق تو نمیمیره
باور کن بعد از تو هیچکسی در قلبم جایت را نمیگیره...
مشاهده ۴۵ دیدگاه ارسالی ...
  • ᴰᵃʳʸᵃ

    قربونت آبجی دریایی عزیزم 🌹❤️❤️
    چقد خوشحالم میبینمت آبجی یکی یدونم 😊🌹


    نشی که حیفی عزیزدل اجی
    من خیلی خوشحالترم ک اومدی

  • Reza

    فدات بشم آبجی دریایی عزیزم 😊❤️
    دلم خیلیییی واست تنگ شده بود عزیزدله داداشی..

بازنشر کرده است.
هر وعده که دادند به ما باد هوا بود
هر نکته که گفتند غلط بود و ریا بود
چوپانی این گله به گرگان بسپردند
این شیوه و این قاعده ها رسم کجا بود ؟
رندان به چپاول سر این سفره نشستند
اینها همه از غفلت و بیحالی ما بود!
خوردند و شکستند و دریدند و تکاندند
هر چیز در این خانه بی برگ و نوا بود .
گفتند چنینیم و چنانیم دریغا ...
اینها همه لالایی خواباندن ما بود !
ایکاش در دیزی ما باز نمی ماند
یا کاش که در گربه کمی شرم و حیا بود!!!!!!
مشاهده ۲۴ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
سکوتم از رضایت نیست، دلم اهل شکایت نیست
هزار شاکی خودش داره، خودش گیر گرفتاره ..
همون بهتر که ساکت باشه این دل
جدا از این ضوابط باشه این دل ...
از این بدتر نشه رسوایی ما، که تنهاتر نشه تنهایی ما
که کار ما گذشته از شکایت، هنوزم بایبندیم در رفاقت
میریزه تو خودش دل غصه هاشو
آخه هیچ کس نمیخواد قصه ها شو ...
کسی جرمی نکرده گر بما این روزها عشقی نمیورزه..
بهایی داشت این دل پیشترها که در این روزا نمیارزه..
سکوتم از رضایت نیست، دلم اهل شکایت نیست
هزار شاکی خودش داره، خودش گیره گرفتاره
مشاهده ۱۴ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
حرف تنهایی قدیمی اما تلخ و سینه سوزه
اولین و آخرین حرف حرف هر روز و هنوزه ...
تنهایی شاید یه راهه راهیه تا بی نهایت ...
قصه ی همیشه تکرار، هجرت و هجرت و هجرت..
اما تو این راه که همراه جز هجوم خار و خس نیست،
کسی شاید باشه شاید، کسی که دستاش قفس نیست..
اون ور جنگل تن سبز پشت دشت سر به دامن،
اون ور روزای تاریک پشت این شبای روشن ...
برای باور بودن جایی باید باشه شاید ...
برای لمس تن عشق، کسی باید باشه باید ...
که سر خستگیاتو به روی سینه بگیره ...
برای دلواپسی هات واسه سادگیت بمیره ...
مشاهده ۱۲ دیدگاه ارسالی ...