| Dream City |
| گوناگون |
| ۱۰۱ پست |
| ۵۰ مشترک |
| ۲۰ پسند |
| عمومی |
مبنای تعداد کاربر | رتبه ۶۰ |
مبنای تعداد هوادار | رتبه ۷۵ |
مبنای تعداد ارسال | رتبه ۹۷ |
یادش بخیر بچگیام یه سفینه میخواستم که
با دوستام سوار شیم و از دستِ بزرگترا فرار کنیم
حالا بعد از این همه سال
من هنوز اون سفینه رو میخوام
لازمه با همه آدمایی که دوستشون دارم فرار کنیم
بعد از کلی نا اُمیدی ، جا موندن ، تنهایی و ...
تو باز جوری ادامه میدی که انگار هیچ اتفاقی نیوفتاده
انگار اونی که شکسته بود تو نبودی
و این دقیقا تعریفِ خودِ قدرته
از یه جایی به بعد هر روزش مثلِ غروبِ جمعه دلگیره
حس میکنی از کلِ دنیا عقب افتادی
میدونم چقدر تلاش کردی و نشد اما
نباید بزاری روزایِ سختی که گذروندی بی نتیجه بمونه
این زندگی واقعا غیرقابلِ پیش بینیه
هرچقدر بخواد تورو به قله بالاتری برسونه
بیشتر بهت فشار میاره ...
وفاداریِ آدمارو زمان ثابت میکنه نه زبان ...
زندگی مثلِ یه کتابه که نویسنده ـش خودتی
مهم نیست چقدر قشنگ حرف میزنی
توو این کتاب فقط عملکردت نوشته میشه
حالا میخوای این داستانو به اوج برسونی ؟
یا یه کتابِ حوصله سربر تحویل بدی ؟
خیلی وقته آدمایِ جدیدو توو زندگیم راه نمیدم
دلم سکوت میخواد ، آرامشِ دریارو میخواد
دلم میخواد دوباره حس کنم زنده ـم
بی حسیِ مطلق بدترین نقطه ایه که میشه توش گیر کرد
MΛHDI
#MUSIC🔒