تا حالا کسی اندازه "میشه بیام ۵ دقیقه ای ببینمت برم" دوستون داشته؟
یه دیالوگی بود تو فیلمِ "گناهاصلی" که میگفت:
"من کنارِ تو، یه آدمِ دیگهام؛ آدمی شبیهتر به خودم"
و آدما، چقدر عمرشوتو تلف میکنن تا بالاخره بفهمن همین کافیه که یکیو پیدا کنی تا کنارش بتونی نزدیک ترین نسخه به خود واقعیت باشی.
اول بزرگ میشی، یاد میگیری حرف بزنی و توضیح بدی و حل کنی، بعد بزرگتر میشی و میفهمی یه سری چیزا باید از دست برن، لازم نیست حرف بزنی و سوءتفاهمها رو حل کنی، باید یه گوشه بشینی و تموم شدن رو تماشا کنی.
جوکر یه دیالوگی داشت که میگفت:
من لبخند میزنم که دردامو پنهان کنم
و آرزومه یه روز، یکی بیاد نگام کنه و بفهمه همه چی دروغه...
و چه روزایی که از درون ذره ذره نابود شدیم و لبخند زدیم، ولی هیچکس نفهمید این لبخندا دروغه...
آدما همیشه منتظرن، منتظر یه اتفاق، یه روز، گاهیم یه آدم...
اما کسی نمیدونه، ممکنه اون اتفاق، اون روز یا اون آدم هیچ وقت از راه نرسه...
فقط تنها چیزی که میدونیم، اینه که آدم تو انتظار ذره ذره، خودشو از دست میده...
حتی اگه یه روزی همه چی
درست بشه جای خالیت تو ذوقم میزنه
باور کن لازم نیست همه را راضی نگه داری!
لازم نیست نگرانِ چگونگیِ قضاوت شدنت در ذهن آدم ها باشی و لازم نیست خودت را با اعتقاد و باورشان هماهنگ کنی!
مطمئن باش هرچقدر هم که زمان بگذاری و هرچقدر هم که خوب باشی؛ حریفِ تمامِ سلیقه ها، اندیشه ها و باورها نخواهی شد!
شجاع باش
امید را پیدا کن
راه خودش نشانت میدهد.
کتاب بخونید،
برید بیرون، رفت و آمد کنید،
بخندید، غذا بخورید، موزیک خوب گوش بدید،
ورزش کنید، دورو برتونو مرتب کنید،
برقصید، آشپزی کنید،
خلاصه سرتونو همیشه به یک چیزی گرم کنید. آدمیزاد اگه پر مشغله نباشه شروع میکنه به فکرکردن،
شروع کنه به فکر کردن افکار منفی میان سمتش
و انقد غصه میخوره تا دیگه چیزی ازش نمونه...
بعضی وقتا هم اینجوریه که یهو به خودت میای میبینی باز داری برای چیزی که قبلا چند بار کامل پذیرفتی و باهاش کنار اومدی غصه میخوری...
یهجایی همینگوی میگه: "اگه توی این دنیا اتفاقی بین من و تو بیفته همدیگه رو از دست میدیم. اونوقت میفتیم دست دیگران." همینگوی در ادامه زیر لب گفته "حیف نیست که بیفتیم دست دیگران؟" همون.
هیچوقت نمیتوانی
چیزی را که قرار است از دست بدهی،
نگه داری.
تو فقط قادر هستی چیزی را که داری،
قبل از آنکه از دستت برود،
عاشقانه دوست داشته باشی...
گفت: " بالاخره که فراموشش میکنی، اینجوری نمیمونه ... "
نفس عمیقی کشیدم و گفتم :
"یادِ بعضی آدما هیچوقت تمومی نداره ! با اینکه نیستن، با اینکه رفتن، ولی هیچ وقت خاطرهشون تموم نمیشه ... "
گفت: ولی همین که نیستش، کم کم همه چی تموم میشه.
گفتم : بودنِ بعضی از آدما، تازه از نبودنشون شروع میشه ...!
Amir masoud
مررررسی محدثه جان
ممنونم
خییییلی خوشحال شدم 😍😍🌺🌺🙏🏻🙏🏻🤟🏻🤟🏻💫💫
شهریور
سلام و درود
اگر دوست داشتین ممنون میشم عضو گروه کوچیکه ما بشین
مطالب زیباتونو اونجاهم یه وقتایی که دوست داشتین بفرستین
شاد وتندرست باشید
لینک