فاطمه رها
۷۳ پست
زن، مجرد
ليسانس
دین اسلام
ايران، قزوين
زندگی با خانواده

تصاویر اخیر

بازنشر کرده است.
بار اخر من ورق را با دلم بر میزنم،
بار دیگر حكم كن،
اما نه بی دل،با دلت حكم كن،
(حكم دل)
هر كه دل دارد بیندازد وسط،تا كه ما دلهایمان را رو كنیم.
دل كه روي دل بیفتد عشق حاكم میشود،پس به حكم عشق بازي میكنیم،
این دل من،رو بكن حالا دلت را،
دل نداري بر بزن اندیشه ات را؟
حكم لازم
دل سپردن،دل گرفتن هر دو لازم…،
  • Akbar

    حاکمی از آن ماشد، حکم را، دل میکنیم
    عقل، حکمش را نداند، حکم، با دل میکنیم

    حکم، دل، یعنی دراین بازی، حکومت با دل است
    هر چه غیر از دل، اگر چه آس!، باطل میکنیم

    زندگی بُردیست، گر یارم، ورق، دل، رو کند
    یار، گر دل دار(دلدار)، نبود، دست، زایل میکنیم

    خال ِ دل، دارم(دلدارم)، نگر، دراین قمار زندگی
    با وجودش، سینه چاکی در مسایل میکنیم

    پختگی خواهد که "خشت" خام را، آجر کند
    خشت و آجر هم، به رسم حاکمی، گِل میکنیم

    گر به رندی رقیبان، جِر زنی، در حکم شد
    "پیک" را مصلوب "خاج" و، خاج، چون دل میکنیم

    گر چه باشد رسم مهرویان دلبَر، دل بُری
    دل بُری نا ممکن و، ما بُرد، حاصل میکنیم

  • سید فاطمیون

    دل سپردن،دل گرفتن هر دو لازم…،

بازنشر کرده است.
عزیز مهربانم
امروز کمی دیرتر به خانه می آیم
فدای چهره خسته ات شوم
برایت کمی حال خوب پخته ام، نوش جان کن
دو پیمانه لبخند زیبا برایت دَم کردم
یادت نرود حتما بنوش
کنار بالِشَت ملحفه ای از دوست داشتن گذاشته ام
رویت را با آن بپوشان
تا تو خستگی ات را به در کُنی
من هم با یک بغل بوسه و آغوش
با یک دوستت دارم ناب
از همان هایی که همیشه
وقتی که در آستانه در می ایستی، کنار گردنت می کارم
به خانه بر می گردم...
بازنشر کرده است.
با بعضی ها حال آدم یک جوری میشود؛ یک جورِخوب!

از آن خوب هایی که شبیه خوردن آب یخ وسط گرمای تابستان است،

یا شاید هم شبیه خوردن گوجه سبز با نمک است که به تلخی هم نمی زند،

شبیه قدم زدن در زیر باران! می دانی آدم خیالش یک جورِخاص راحت است،

راحت از آن که خوبیشان هیچ وقت ته نشین نمی شود.

این جور آدم ها شبیه فرش رنگ به رنگ نمی شوند، شبیه باران می مانند؛
همین قدر لطیف، همین قدر آرام، همانقدر دلنشین.
....
بازنشر کرده است.
تلخی اخلاق را اندام موزون حل نکرد

استکانم شد کمر باریک و چایم تلخ ماند
مشاهده ۳ دیدگاه ارسالی ...
  • فاطمه رها

    صبحتان به طراوت شبنم و به شادابی و زیبایی گلها؛

    در زندگی هیچ چیز مهم تر از این نیست که قلبا در آرامش باشی

    الهی همیشه قلبتون پر از عشق وآرامش باشد.

  • Akbar

    به یار ما نتوان یافت شهریارا عیب
    جز این قدر که فراموش می کند ما را

بازنشر کرده است.
با فنجانی چای هم می‌توان مست شد!

اگر اویی که باید باشد، باشد
بازنشر کرده است.
عشق بعضی وقت‌ها از درد دوری بهتر است
بی قرارم کرده و گفته؛ صبوری بهتر است

توی قرآن خوانده ام… یعقوب یادم داده است:
دلبرت وقتی کنارت نیست، کوری بهتر است

نامه هایم چشمهایت را اذیت می‌کند
درد دل کردن برای تو، حضوری بهتر است

چای دم کن… خسته ام از تلخی نسکافه‌ها
چای با عطر هل و گل‌های قوری، بهتر است

من سرم بر شانه ات؟.. یا تو سرت بر شانه ام؟…
فکر کن خانم اگر باشم چه جوری بهتر است.
مشاهده ۶ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
چندروزی میشود که نمازش را تندتر میخواند
.این روزهاموبایلی که تازه خریده را پایین مهرش میگذارد
سرعت نمازش راباسرعت دانلودهایش میزان میکند،
نکند که نماز تمام شود و دانلود ها روی زمین بماند
بزار راحت تر بگویم ...توی رکوع هم زیر چشمی هوای پیام های وایبر و لاین و... را دارد
آهای امام جماعت کمی طول بده رکوع را...پیام ها را هنوز کامل نخواندم.
در دلش غوغایی بود،پس کی این نماز تمام میشود؟
نماز تمام شد مثل فشنگ گوشی را برمیدارد از بس هول کرده رمز الگو را اشتباه میزند
دستی دراز است ،انگار حواسش نیست بغل دستی اش التماس دعا دارد
فکر کنم حواسش به کسانیست که دست دراز کرده منتظر اویند تا نمازش تمام شود و او را در فضای مجازی "ادد"کنند
حالا 4G آمده خدای نسل جدید او پر رنگ تر از خدای حقیقی اش شده
ساعت ازنیمه شب گذشته است و او هنوز پای راز و نیاز با خداوندش
چشمش سرخ و اشک آلود ، هنوز ۳۴درصد مانده از شارژ گوشی اش
این نماز شب اوست که هرشب میخواند
.
.
ای انسان حواست هست؟؟ به کجا می روی؟!
بازنشر کرده است.
​ ​خنده ی لبهای تو، یک جرعه عشـق
ای گلم!این صبح عاشق ها بخیـر​ ​
  • هلنا

    صبح بخیر های معمولی رو ول کن، به جاش براش بنویس:
    صبح و خورشید
    بهانه اند
    تو تنها دلیل
    چشمهای بیدار منی...

بازنشر کرده است.
من جایِ تمام کسانی که
دلتنگ نمی شوند برایت
من جایِ تمام کسانی که
بی تابِ چشمهایت نیستند
من جایِ تمامِ کسانی که
گفتند دوستت دارم و تو ماندی
و آن ها نماندند
من جایِ تمامِ بوسه های
نیمه راه
آغوش هایِ جا مانده
جایِ تمامِ - یادم تو را فراموش - ها
من اصلا جای خودِ خدا هم
دلم برایت تنگ شده
بگذار مردم بگویند کفر می گوید
گفتم مردم ؟
اصلا من را چه به مردم
من را همان خدا که چشمانِ تو را آفرید
تا من دیوانه ات شوم
کافیست !
همه چیز زیرِ سرِ همین خداست
که تو را بی هیچ دلیلی انقدر
برایِ دلِ من عزیز کرده
که حتی به وقتِ دلگیری
دلتنگت باشم
همین خدایی که
می داند تو گذرت هم این حوالی نمی خورد
اما باز کلمات را
مجبور به نوشتن برای تو می کند
من
جای تمام کسانی که کنارت هستند
جای تمام کسانی که تو را می بینند
جای تمام کسانی که در قابِ چشمانت
جا دارند
جای تمام کسانی که تو هرروز از حوالیِ شان
گذر می کنی
دلم برایت تنگ شده
بازنشر کرده است.
زخمی به دل افتاده آنرا مرهمی نیست
بغضی نشسته در گلو ، راه دَمی نیست
تنها بمانی با حضورش در خیالت
با خاطراتش سر کنی درد کمی نیست
مشاهده ۳ دیدگاه ارسالی ...
  • فاطمه رها

    سلام دوست من..ممنون بابت اینهمه حال و انرژی خوبی که برام آرزو کردی.واقعاااا خیلی به موقع بود و دلجسب
    تقدیم شما:

    من دعایتان میکنم به خیر

    نگاهتان می‌کنم به پاکی

    یادتان میکنم به خوبی

    هر جا هستید

    بهترینها رو برایتان آرزو دارم

  • Akbar

    همیشه پیروز باشید

بازنشر کرده است.
دلم آن قاصدک سفید رنگ را میخواهد

که ارزویت کنم........!!! آن را دست باد بسپارم

خدارا چه دیدی؟!شاید این قاصدک خوش خبر سر از کوچه شما در اورد...
بازنشر کرده است.
گاهی چقدر دلم يك رفيق شش دانگ ميخواهد...

كسي كه به دور از جنسيت همراهت باشد،

مذكر و مونث فرقي ندارد...

فقط كسي باشد كه بفهمد حالت را...

بتواني به دور از حاشيه و ترس از هر چيزي،

تا نا كجا آبادهِ زندگي بروي..

اگر كمي حد دوستي هاي معمولي خود را مي دانستيم؛

كمي دندان به جگر مي گذاشتيم و احساساتمان را بيان نمي كرديم

حال قضيه فرق ميكرد و بهترين هاي زندگيمان را هنوز هم كنار خود داشتيم!

مي توانستيم تا ساليان دراز از ديدن حالشان؛حالمان جان بگيرد

مي توانستيم

به جاي خاطراتِ تلخ ؛

زندگي را پراز خاطراتِ شيرين و دوست داشتني كنيم..

مگر چه ميشود كه پاي عشق را وسط نكشيد؟!

همه چيز كه نبايد به عشق ختم شود...

بعضي دوستي ها بايد ناب بمانند...

خالصِ خالص...
مشاهده ۴ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
برای تو مینویسم که عزیزتر از جان شدی
و لازم تر از نفس.
عزیز دور،
عزیز دست نیافته،
عزیز بوسیدنی،
عزیز قلبم،
برای تو مینویسم که خواستم تورا در آغوش بکشم؛
ولی دستانم کوتاه بود.
برای تو مینویسم که بوسیدنت آرزو بود.
برای تو مینویسم که یک جهانی.
مینویسم برای تمام روزهایی که قرار است نباشم.
باشد که بدانی و بدانند که تورا دوست می داشتم؛
بسیار،
بسیار...
بازنشر کرده است.
قمشه ای