من حذف شدن آدمها رو به غریبه شدنشون ترجیح میدم، واقعاً ترجیح میدم بدونم که فلان آدم از زندگیم رفته و دیگه هیچ نسبتی باهام نداره تا اینکه بدونم همچنان هست ولی بود و نبودش فرق چندانی نداره، دوست دارم از آدمها خاطره به جا بمونه ، نه صرفاً یه چهره و اسم آشنا.
بساطِ زرنگی هایتان را اطراف آدم هایِ ساده و مهربان پهن نکنید ،
انصاف نیست !
کاش آدم هایی که انتخاب کرده اند خوب باشند را پشیمان نکنید ...
دنیایمان به اندازه ی کافی آدمِ زرنگ دارد !
دست از سرِ این نسلِ اصیلِ رو به انقراض بردارید !
باور کنید ؛
حتی کوچکترین ضربه به این جور آدم ها ... تاوان دارد !
میخواست رخش پیش عدو زرد نباشد
ای کاش یکی بود در آن کوچه و میگفت
آن کس که به زن حمله کند، مرد نباشد
عرض تسلیت به مناسبت فرا رسیدن شهادت حضرت زهرا (س)
بچه ها یه سوال؟
چرا سعید نیستش؟
میزنم روش میام دوباره تو صفحه ی اصلی؟
چه زود دیر می شود...
در باز شد...
برپا !... بر جا !
درس اول : بابا آب داد ، ما سیرآب شدیم
بابا نان داد ، ما سیر شدیم
اکرم و امین چقدر سیب و انار داشتند
در سبد مهربانی شان و کوکب خانم چقدر
مهمان نواز بود.
و چقدر همه منتظر آمدن حسنک بودند
کوچه پس کوچه های کودکی را به سرعت
طی کردیم و در زندگی گم شدیم.
همه زیبایی ها رنگ باخت.
نگاه مان سرد شد و دستان مان خسته
دیگر باران با ترانه نمی بارد!
و ما کودکان دیروز دلتنگ شدیم
زرد شدیم ، پژمردیم.
و سال هاست وقتی پشت سرمان را نگاه
می کنیم جز رد پایی از خاطرات خوش
بچگی نمی یابیم،
و در ذهن مان جز همهمه زنگ تفریح
طنین صدایی نیست...!
و امروز چقدر دلتنگ آن روزهاییم
و هرگز نفهمیدیم.
چرا برای بزرگ شدن این همه بی تاب بودیم...
هر کسی را
همدم غم ها و تنهایی مدان
سایه هم، راه تو میآید
ولی همراه نیست…!
“مولانا”
هر که آمد اندکی ما را پریشان کرد و رفت
“بیدل دهلوی”
گویند که چون میگذرد، هیچ غمی نیست
اما که به وَاللّه، همین درد کمی نیست…
ناله را هرچند می خواهم که پنهانی کشم
سینه می گوید که من تنگ آمدم، فریاد کن
امیر خسرو دهلوی
دست طلب چو پیش کسان میکنی دراز
پل بسته ای که بگذری از آبروی خویش
صائب تبریزی