آن روزها
چشمهای تو میرفتند بازار
بومهای کوچک و بزرگ میخریدند
بیاختیار من همهاش را آبی میکردند و
میگذاشتند پیش رویم
آبرویم سرازیر میشد
مجبور میشدم برای رد گم کردن
موجی، پرندهای، چیزی ... اضافه کنم
حالا هم که بیاجازهی من میآیند و
توی دفترم از دریا و آسمان مینویسند
دیگر نمیتوانم اینجا بمانم
باید به یک شهر بزرگ
فرار کنم
دنیا دهکدهای کوچک است و
چشمهای تو
خودکارترین آبی
Sen canımdan da candın
تو از جانم هم شیرینتری
Hiç bitmeyecek sandım
فرض کرده بودم که هیچ وقت تمام نمیشه
Kapıldım bir kere seyrine sevdanın
یکبار به دردهای عشق گرفتار شدم
Nefes bile almadım
و نفس هم نتوانستم بکشم
Bir sana yandım ben
فقط برای تو سوختم من
Bir sana, kitapsız
فقط برای تو بی دین
Bir sana aldandım
فقط فریب تو رو خوردم
Bir sana, insafsız
فقط تو بی انصاف
Bu sevda böyle gitmez
یک عشق اینجوری تمام نمیشه
Yarın düne kâr etmez
و فردا نمی تونه کمکی به دیروز بکنه
İnceden inceye kaholur,
و به آرامی و آهستگی ناپدید میشه
Savrulur benim sahillerimde
سبدها از ساحلهای من
.
آنگاه
که مردی به زبان نمی آورد
زنی را دوست دارد همه چیز را
از دست می دهد حتی آن زن را...
و آنگاه که زنی به زبان می آورد مَردی را دوست دارد
همه چیز را از دست می دهد حتی آن مرد را...
در عشق...سکوت، جنایت مَرد است
و حرف زدن، جنایت زن...🍃🌸
تنها تو مرا دوست بدار!
بالاتر از تمام ڪسانی که میشناسے...
برتر از آنهایے ڪه
به نامِ ڪسانت دور تو جمع شدهاند...
بیشتر از هرڪسی ڪه تابحال شناختهاے...
مرا دوست بدار، مرا ..!
مرا ڪه اینڪَونه با تو پیوستهام،
مرا ڪه با عطرِ باران یادِ تو میڪنم!
و از هوسِ دیدارت
سر به خیابان میڪَذارم!!
مرا ڪه با تبات مرده ام،
و با لبخندت جان ڪَرفتهام...
منی ڪه پنجرههایم عڪس تورا قاب ڪَرفتهاند
و دیدڪَانم تمامِ شبها
خوابِ شیرینِ تو را نشانم میدهند...
مڪَر چند نفر مثل من هست
ڪه اینڪَونه هوایت را دارند؟🍃🌸
میدانی؟؟؟
فرق زیادیست ....
بین آدمی که پا به پای ...
کسی پیر شود تا آدمی که ...
برای کسی پیر شود! و دنیا این روزها !
پر از آدم های پیری ست که؛ در بیست سالگی...
برای کسی تمام شدند🍃🌸
حسین دوستی