Farzaneh
۳۷ پست
۲ دنبال‌کننده
زن
فوق ليسانس
معلم
زندگی با خانواده

تصاویر اخیر

بازنشر کرده است.
تو کوچه مون دارن چاه نفت می زنن

همسایه مون خونه اشو تخریب کرده،، ما فکر کردیم می خواد آپارتمان بسازه.. اما الان دوروز کمپرسور داره زمین سوراخ می کنه..فکر کنم داره چاه نفت می زنه😋😋🤨
مشاهده ۹ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
خدارا سپاس ما پیروز شدیم.
ایران می‌گوید به اهداف مورد نظر رسیدیم.
اسراییل هم میگوید توانستیم نود و نه درصد موشک‌وپهپاد های این حمله را بزنیم و پیروزی بزرگی بدست آوردیم فقط یک بچه خون دماغ شده وچند نفر هم اعصابشان به هم ریخته. . آمریکا هم می گوید اسرائیل باید خوشحال باشدکه در دفاع موفق بوده و جلو یک حمله بزرگ را گرفته است. 
غرور ملی ما هم سیراب شد از این توان دفاعی.
می گویند دولت اسراییل هم برای رفع بحران مشروعیت احتیاج به این حمله واین دفاع داشت. نتانیاهو هم بحران مشروعیتش را با مدیریت این دفاع چند وقتی به تعویق می اندازد.
خلاصه جنگ با برکتی بود برای همه طرفهای درگیر .
خدا روزی همه را بدهد.
افزایش قیمتها و فشار اقتصادی  برآمده از این تنش را هم با برخورد قاطع نیروی انتظامی با زنان و دختران بد حجاب فراموش میکنیم.
همه چی با هم جور میشود.
مشاهده ۱۳ دیدگاه ارسالی ...
  • Nafasim

    لطفا بیدار شین ، البته اگه خواب باشین ، حماس و غزه و لبنان توانایی جنگیدن با اسراییل و ندارن و نداشتن .. بیخیال حوصله بحث با کسی ک خودشو میزنه به خواب ندارم

  • MANI

    سفارت آمریکا در ایران و اسارت یکساله که از مصونیت دیپلماتیک در همه دنیا برخوردار هستند
    سفارت عربستان در ایران جزو خاک ما محسوب می شود

دیدگاه غیرفعال شده است.
بازنشر کرده است.
دیشب یخچال قدیمی که توراه پله است محتویاتش ریختم بیرو ن دیدم دو تا شیر یه لیتری پاندا توش ولی حتما مال خیلی وقت پیش یادم نیومد مال کی هست ریختم تو قابلمه بجوشه.. طعمش عالی. .. نگاه جعبه اش کردم دیدم تاریخ انقضاش ۱۲/۱۱/۱۴۰۱...🥴🤐 خدایا این شیر ریختمش ...همش فکر می کنم داریم چه چیزایی می خوریم😥🤤
مشاهده ۳ دیدگاه ارسالی ...
قبل از اینکه با کسی جر و بحث کنیم،
بهتر است اول نگاهی به زندگیش بیندازیم. که بوده واز کجا به کجا رسیده؟ و خوش قلب تر باشیم
و بدانیم که از هر دست بدهیم از همان دست خواهیم گرفت.
خدا کند انگورها برسند، و جهان مَست شود، تِلو تِلو بخورند خیابان‌ها، به شانه‌ ِ هم بزنند رئیس‌جمهورها و گِداها، مَرزها نیز مَست شوند. خدا کند انگورها برسند، برای لحظه‌ای تفنگ‌ها یادشان برود دَریدن را، کاردها یادشان برود بُریدن را. خدا کند کوه‌ها به هم برسند، دریا چَنگ بزند به آسمان. خدا کند مَستی به اشیاء سرایت کند، پنجره‌ها دیوارها را بشکنند، خدا کند انگورها برسند... الیاس علوی/ شاعر افغان
وقتی بچه بودم ، همه چی خیلی ساده بود. اثبات خوش قولی با شکستن جناق مرغ بود... هربار مامانم یا بابا میگفت جناقش اوفتاد بامن بزاربشورمش بیارمش باهم مرج(شرط) ببندید بینم کی بیشتریادش می مونه... یادمه خواهرم دبیرستانی بود رفته بود بروجرد خونه دایی حسین با دایی عینی( هالوعینی ) پیرمردی باهوش جناق شکسته بود دایی حسین تاسالها این جناق ابجی فریده و داییش رو با لذت دنبال می کرد.. دایی عینی هرسال چندروز مانده به نوروز برای مادرم عیدی می آورد.. وحالا خواهرم ازدواج کرده بود با سرعت میومد خونه ما وشیرینی تعارف می کرد و دایی با لبخند زیرکانه می گفت یامه....😄😄😄 وما می خندیدیم.. حتی خواهریه بار با ارسال نامه خواسته بود...به نامه رسان گفته بود نامه فریده است بگید یادمه.. یادش بخیر الان توچشات زل می زنن وزیزش می زنن...
بازداشتگاه گیلان تصورکنید جمع مدیران جمع اند.. یکی میگه منو به ده تا نوجوون گرفتن.. بعدحمله می کنن به فرمانده نیروانتظامی تو چرا بازن های متاهل همکارت..میگه ازتوبهترم‌که با باجناق معمم سیدت... مداح که خمار .. میگه وایسیت یه نوحه بخونم‌گریه کنید گناه هاتون پاک بشه
قوه قضا هم داره دنبال دستگیری خبرپخشکن می گرده
همه ساله عید قربان دلهره دارم... با هاجر همسو میشوم.. پاهایم سست می شود..خسته از دویدن وفریاد زدن.... ولی دم دونفراست حتما ازخدا خواهم پرسید....فلسفه بیچارگی زن.... واز قربانی کردن گوسفند به جای فرزند... تنم می لرزد. و تنها دردیست که بادرد دیگر درمان می شود....
بازنشر کرده است.
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند
چون به خلوت می‌روند آن کارِ دیگر می‌کنند
مشکلی دارم ز دانشمندِ مجلس بازپرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنند؟
گوییا باور نمی‌دارند روزِ داوری
کاین همه قَلب و دَغَل در کارِ داور می‌کنند
یا رب این نودولَتان را با خَرِ خودْشان نشان
کاین همه ناز از غلامِ تُرک و اَسْتَر می‌کنند
ای گدایِ خانقه بَرْجَه که در دیرِ مغان
می‌دهند آبی که دل‌ها را توانگر می‌کنند
حُسنِ بی‌پایان او چندان که عاشق می‌کُشد
زمرهٔ دیگر به عشق از غیب سر بَر می‌کنند
بر درِ میخانهٔ عشق ای مَلَک تسبیح گوی
کَاندر آنجا طینتِ آدم مُخَمَّر می‌کنند
صبحدم از عرش می‌آمد خروشی، عقل گفت
قدسیان گویی که شعرِ حافظ از بَر می‌کنند
بازنشر کرده است.
دیروزبا اشتیاق فراوان دربرنامه تفریحی کوهنوردی سفربه ابشارهای سفیدآوو یا نای انگیز ثبت نام کردم... صبح ساعت ۵ونیم بیدارشدیم.شادوسرخوش ازقهرمانی تیم پرسپولیس راهی اول بام شهر بعد محل سوارشدن مینیبوسهای تور،،،، بچه ها سوارشدن...تابندپوتینم رامحکم کردم یه نگاه به گوشیم کردم دیدم دیشب اعدام ها انجام شده.. دنیا دوباره زشت وتاریک شد... من والنا ومایا برگشتیم خونه... خدایا به هیچکس صبرنده
تمام تنم درد می کند،، حس می کنم تن بی جان وطنم در جنگلی میان کرکس ها وگورکن ها افتاده.. گرگها با ولع در حال بلعیدن وخُرد کردن استخوانهای تنم هستند.... وطنم...همه تنم بیدار شو... کافیست چشمهایت را بگشایی... .. چشمان تو چشم امید مالکان نخستین تمدن روی زمین ،،نخستن نوراست...
بازنشر کرده است.
بچه که بودیم مادرم قصه یه پری تعریف می کرد که اسیر دیو شده بود...دیو جلوی سگ‌یونجه ریخته بود وجلوی اسب استخون... پری زیبا جای یونجه واستخون رو عوض کرد...ازهمه سخت ترش اون قسمتی بود که دیو واسه آزار پری یه گونی گندم رو با یه گونی کنجد قاطی می کرد می داد پری که ازهم سوا شون کنه... این روزها حس می کنم اسیر دیویم...
گل لاله واژگون در لرستانات و برخی دیگر از مناطق ایران مانند پاوه به نام گل اشک سیاوش نامیده می‌شود. گویند این گل در آن زمان که گلوی سیاووش پاک‌نهاد با تیغ تیز گروی زره خونریز، آن پلید دژخیم بدنهاد، آشنا می‌شد، گواه آن رخداد بود. از پس آن اندوه، گلگونه رخ، سر به زیر افکند تا آرام آرام اشک بریزد بر بی گناهی سیاووش.
چو سرو سیاوش نگونسار دید
سراپرده دشت خونسار دید
بیفکند سر را ز انده نگون
بشد زان سپس لاله واژگون
لاله واژگون یا لاله نگونسار،
در نقش سرستون‌های ساسانی‌ها هم در موزه طاق بستان در کنار نقش پادشاه‌ساسانی‌دیده‌می‌شود.
توفکر اینم اگر تیم آمریکا رو سه شنبه شب شکست بدیم.. دلارمیشه هفت تومن وپن زار🧐🤐
مشاهده ۳ دیدگاه ارسالی ...
دو برادر یکی خدمت سلطان کردی و دیگر به زور بازو نان خوردی.
باری این توانگر گفت درویش را که: چرا خدمت نکنی تا از مشقت کار کردن برهی؟
گفت: تو چرا کار نکنی تا از مذلّت خدمت رهایی یابی که خردمندان گفته‌اند نان خود خوردن و نشستن به که کمر شمشیر زرّین به خدمت بستن.
به دست آهن تفته کردن خمیر
به از دست بر سینه پیش امیر
عمر گرانمایه در این صرف شد
تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا

ای شکم خیره به نانی بساز

تا نکنی پشت به خدمت دو تا
من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک
چرخ برهم زنم ارغیر مرادم گردد..

منطور شاعر دهه هشتادی ها بود.. سالها منتظر بودن برای روییدن چنین جوانه هایی